رویگردانی از لیبرال دموکراسی
آنچه منجر به رویگردانی شهروندان اروپایی از دموکراسی غربی شده، ریشه درسه خصلت «فریبکاری»، «تفسیرپذیری» و «چندگانگی» آن دارد.
اخیرا منابع اروپایی گزارش قابلتاملی را درخصوص نگاه شهروندان غربی نسبت به دموکراسی و مشتقات آن منتشر کردهاند. شبکه یورونیوز با استناد به یک تحقیق گسترده در جامعه هدف(۱۵ کشور اروپایی) میگوید:«نارضایتی از دموکراسی غربی در برخی از بخشهای اروپا که حکومتها از برآورده کردن انتظارات دموکراتیک شهروندان بازماندهاند، در حال افزایش است.»
این گزارش در حالی منتشر میشود که خیزش دانشجویان اروپایی در دفاع غیرتمندانه ازمردم غزه، از فرانسه و آلمان تا هلند و اسپانیا توسط دولتها و پلیس سرکوب شده وسازمانهای ظاهرامستقل حقوقبشری درغرب ومحافلی از جمله پارلمان اروپا در برابر این حجم ازدستگیری و خشونت سکوت کردهاند. دراینخصوص سه نکته اساسی وجودداردکه لازم است موردتوجه قرار گیرد:
نخست اینکه طی دهههای اخیر، لیبرال دموکراسی غربی نهتنها به عنوان یک مدل حکمرانی بلکه به مثابه ایدئولوژی و الگوی فکری، فردی و اجتماعی موردتوجه و استناد صاحبان قدرت در غرب قرار گرفته است. از احزاب سوسیال دموکرات و محافظهکار در اروپا گرفته تا احزاب دموکرات و جمهوری خواه در آمریکا، لیبرال دموکراسی را ساختار تضمینکننده بقای خود دانسته و هر اندیشه یا تفکری که مبانی یا حتی خروجی آن را به چالش بکشد، هدف هجمههای گوناگون خود قرار میدهند. در این نگاه، باوجود شعارهای اومانیستی،ساختار بر بازیگر تسلط دارد و برهمین اساس، ساختار لیبرال دموکراسی غربی حتی باسابقهترین اساتید دانشگاههای اروپا و آمریکا رابه اتهام محکوم کردن یک نسلکشی تمامعیار و آشکار در نوار غزه از ادامه تحقیق و پژوهش محروم میکند.
دوم اینکه نارضایتی از دموکراسی لیبرال، لزوما معطوف به ناکارآمدی دولتها و احزاب یا عدم کفایت اصلاحات درونساختاری در غرب نیست! آنچه منجر به رویگردانی شهروندان اروپایی از دموکراسی غربی شده، ریشه درسه خصلت «فریبکاری»، «تفسیرپذیری» و «چندگانگی» آن دارد. شهروندان اروپایی با مقایسه نوع مواجهه نهادهای وابسته به اتحادیه اروپا در قبال وقایع و حوادث گذشته و جاری در نظام بینالملل، بیش از پیش نسبت به نگاه ابزارگرایانه بانیان، ایدهپردازان و مجریان حکمرانی لیبرال دموکرات بر خود آگاه شدهاند.
شهروندان آمریکایی و اروپایی بهوضوح دریافتهاند که لیبرال دموکراسی نهتنها برخلاف آنچه امثال فرانسیس فوکویاما مدعی بودهاند، انتخاب اجباری بشریت نیست بلکه چارچوبی برای دور شدن انسان از خویشتن و هضم آن در بازی صاحبان سلطه و تزویر است.
نکته سوم معطوف به بیتناسبی مقدمه و نتیجه در گزارش اخیر نهادهای اروپایی درخصوص رویگردانی شهروندانشان از دموکراسی مربوط است. این منابع خبری و رسانهای مدعی هستند که برآورده نشدن انتظارات دموکراتیک شهروندان، منتج به رویگردانی آنها از دموکراسی شده است! به عبارت بهتر، در اینجا نیز رسانههای غربی «ساختار» را خط قرمز خود دانسته و بار شکست حکمرانی مبتنی بر لیبرال دموکراسی را بر دوش «بازیگران» (احزاب و سیاستمداران) میاندازند.
بدون شک در اینجا مقدمه ماجرا، یعنی رویگردانی شهروندان از دموکراسی ادعایی غرب با نتیجه آن، یعنی ناکارآمدی دولتها در تحقق دموکراسی همخوانی ندارد!
مسأله اصلی این است که رویگردانی شهروندان اروپایی و آمریکایی از دموکراسی غربی، معطوف به ماهیت بازدارنده و ابزارگرایانه آن و عدم قائل شدن اهمیت واقعی برای انسان است. پیش از این نیز لیبرال دموکراسی غربی در دوران کرونا و جنگ غزه، خود را به بوته آزمایش و نقد جهانیان، از جمله شهروندان آمریکا و کشورهای اروپایی گذاشت و البته در این آزمون، با بدترین نمره ممکن مردود شد.
در چنین شرایطی جایی برای تقلیل یک بحران زیربنایی و اساسی در غرب به یک بحران محدود وجود ندارد. آدرس و نشانه غلطی که در اینخصوص از سوی رسانهها و منابع تبلیغاتی غرب مخابره و پمپاژ میشود، دیگر قدرت اغفال و انحراف افکار عمومی از واقعیات جاری در جهان را ندارد.
محمد مهدی ایمانی پور / رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی