دیپلماسی فرهنگی؛ مولد، مکمل یا ابزار؟
بهطور کلی سه نگاه کلان نسبت به دیپلماسی فرهنگی و جایگاه آن در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد که غلبه هر یک از آنها بر عرصه تصمیمگیری در حوزه سیاست خارجی آثار و تبعات خاص خود را خواهد داشت.
گستره و بازهی عمیق و موثر سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران در برههی کنونی و فراتر از آن، دغدغهمندی رهبر معظم انقلاب در خصوص احصاء و به فعلیت رسانی ظرفیتهای مردمی ارزشمندی که در آفریقا و آمریکای لاتین وجود دارد، جملهگی پیش درآمدها و مقدماتی جهت تحقق نوعی دیپلماسی عزتمندانه، عملگرایانه و هوشمند محسوب میشود.
عزم دولت مردمی سیزدهم نیز در پیشبرد این روند، محسوس و مثالزدنی است.بدون شک در گام دوم انقلاب اسلامی باید با بهرهگیری از تجربیات بیش از 4 دههی اخیر و تکیه بر ثوابت راهبردی و متغیرات تاکتیکی، بهترین تصویر را از ایران قدرتمند در نظام بینالملل خلق کرد.
سوال اساسی اینجاست که نقش دیپلماسی فرهنگی در خلق، استمرار و تثبیت این روند چیست؟
آیا میتوان با توجه به ماهیت گفتمانی و فرهنگی انقلاب اسلامی و فراتر از آن، نقش بیبدیل ظرفیتهای فرهنگی بالقوه و بالفعلی که مخلوق گفتمان انقلاب در دو عرصه منطقهای و فرامنطقهای بوده، در ترسیم این چشمانداز و حتی عملیاتیسازی مناسبات جدید در عرصه سیاست خارجی از نقش دیپلماسی فرهنگی غافل شد؟د
ر این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مدنظر قرار گیرد:
بهطور کلی سه نگاه کلان نسبت به دیپلماسی فرهنگی و جایگاه آن در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد که غلبه هر یک از آنها بر عرصه تصمیمگیری در حوزه سیاست خارجی آثار و تبعات خاص خود را خواهد داشت.
در نگاه اول؛ دیپلماسی فرهنگی حکم یک ابزار را در عرصه سیاست خارجی ایفا میکند، به این معنا که ساختار سیاست خارجی کشور و پیوستهای راهبردی و عملیاتی آن نه بر اساس اهداف فرهنگی، بلکه با استناد به ملاحظات فرهنگی محدود، شکل میگیرد.
مطابق این نگاه، فرهنگ نقش یک ابزار را در برخی بزنگاهها و گلوگاههای دیپلماتیک ایفا خواهد کرد و نباید برای آن شانی بیشتر قائل شد.
در نقطه اوج این نگاه، در مقاطعی خاص دیپلماسی فرهنگی میتواند به مثابه یک عامل تسریعگر در خدمت اهداف سیاست خارجی کشور قرار گیرد.
در نگاه دوم اما؛ دیپلماسی فرهنگی نقش یک مکمل ثابت را در حوزه سیاست خارجی ایفا میکند، به این معنا که از ترکیب و همافزایی رویکرد سیاسی و فرهنگی کشور در آن سوی مرزها، باید شاهد خلق یک ساختار نظاممند و تعریف شده باشیم که متضمن منافع ملی جمهوری اسلامی ایران باشد.
در این نگاه، دیپلماسی فرهنگی اصالت دارد، اما در مواردی موضوعیت ندارد!
در نگاه سوم که منطبق بر آموزههای انقلابی و اندیشه والای حضرت امام خمینی(ره) و رهبر معظم و حکیم انقلاب اسلامی است، فرهنگ و مشتقات آن در کسوت یک جریان مولد و مصدر تصمیمساز در تعیین سیاستگذاریهای کلان و مقطعی و حتی ابزارهای انتقال پیامهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران به دیگر بازیگران دولتی و غیر دولتی در جهان ایفای نقش میکند.
در این نگاه نه تنها دیپلماسی فرهنگی "ابزار" دیپلماسی سیاسی و اقتصادی نیست، بلکه "هدف" دیپلماسی و روابط خارجی است.
در اهمیت فرهنگ و دیپلماسی فرهنگی همین بس که حلقه وصل و عیار سنجش موفقیت در حوزه سیاست خارجی، دغدغهها و ملاحظات گفتمانی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران است.
اکنون که بنا به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در یک پیچ تاریخی مهم قرار داریم، باید نقش مولد، خلاقانه و تضمینکننده دیپلماسی فرهنگی را در قاموس سیاست خارجی کشور به عینیت رسانده و از نگاه غیرعملیاتی به این حوزه تعیین کننده و جریانساز فاصله بگیریم.
در روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران، انسجام راهبردی میان بخشهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی امنیتی یک ضرورت است.
عدم ایجاد پیوند مناسب میان حوزههای مذکور موجب میشود که با وجود هزینههای فراوان در یکی از این ابعاد و توفیقات قابل اعتناء در آن، کاستی غیر قابل توجیهی در حوزههای ماندگارتر داشته باشیم.
اکنون که در دولت سیزدهم، دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران شتاب بیشتری به خود گرفته، لازم است حرکت متوازن در روابط خارجی کشور در دستور کار نظام قرار گیرد، مسئلهای که در رویکردها و رفتار دشمنان، معارضین و رقبا به وضوح مشاهده میشود.
محمد مهدی ایمانی پور
رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
منبع: https://NourNews.ir/n/139209
نظر خود را بنویسید.