یادداشت حنیف غفاری/
تکلیف ما با دنیای روایتها!
مخرج مشترک روایتگری اکثر روسها از ایران «تابآوری تحسینبرانگیز ایران» در برابر انواع تحریمها و توطئههاست.
برگزاری هفته فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در مسکو، فرصتی برایم پدید آورده است تا از نزدیک با دغدغهها و انگارههای تثبیتشده ذهنی برخی شهروندان روس در قبال کشورمان آشنا شوم. مخرج مشترک روایتگری اکثر روسها از ایران «تابآوری تحسینبرانگیز ایران» در برابر انواع تحریمها و توطئههاست. اکثر آنها از ایران تحت عنوان الگویی موفق در مواجهه با آمریکا یاد کرده و از ناممکنهایی سخن میگویند که کشورمان آنها را ممکن ساخته است: از شکست استراتژی فشار حداکثری آمریکا تا مانور نفتکشهای ایرانی در آبهای مدیترانه و کارائیب. از ساخت موشکهای دوربرد و هایپرسونیک تا ادبیات محکم و قاطعانه مسؤولان ایرانی در قبال تهدیدهای مستمر غرب.
سوال اساسی این است: ایران را باید چگونه روایت کرد؟ جریانهای آشکار و پنهان قدرت در غرب سالهاست روایتگری از ایران را خط قرمز خود تلقی کرده و در مقابل، رو به روایتسازی جامع و همهجانبه علیه کشورمان آوردهاند. واقعیت امر این است که پس از گذار بشریت به هزاره سوم، شاهد مرزبندی آشکاری میان «دیپلماسی رسمی»، «دیپلماسی پنهان» و «دیپلماسی عمومی» هستیم. اگر در سالهای پس از جنگ دوم جهانی، این دیپلماسی رسمی و پنهان دولتها بود که رفتار ملتها را شکل میداد، این بار باورها و روایتها هستند که حدود و ثغور تحولات بینالمللی و قدرت مانور بازیگران در قبال آنها را معین میسازند. جمهوری اسلامی ایران و دیگر اضلاع جبهه مقاومت زمانی توانستند تروریسم تکفیری ساخته و پرداخته غرب و رژیم تروریست صهیونیستی را در سوریه و عراق از بین ببرند که توان میدانی جبهه مقاومت توام با نوعی «پیروزی روایی» در میدان نبرد شد.
تا سال 2016 میلادی، یعنی 3 سال پس از ظهور داعش در منطقه، بسیاری از شهروندان دیگر کشورهای دنیا تحت تاثیر بازی رسانهای و تبلیغاتی پشت پرده غرب تصور میکردند داعش وجبهه النصره (احرار الشام) جریاناتی اصیل با هویتی تجدیدنظرطلبانه در منطقه محسوب میشوند و حتی اخبار منتشرشده درباره جنایات بیحد و حصر تروریستهای مورد حمایت واشنگتن و تلآویو را در ذهن خود پس میزدند.
فرمانده باتدبیری مانند شهید حاج قاسم سلیمانی در کنار نبرد میدانی با تروریسم تکفیری، این «روایتسازی کاذب» را با «روایتگری واقعی» جایگزین ساخت. پس از مدتی، افکار عمومی منطقه و جهان به وضوح با «واقعیت تروریسم تکفیری» آشنا شد و ماهیت پلید و ننگین آن را با تمام وجود درک کرد.
جبهه مقاومت سال 2018 صرفا پیروز جنگ میدانی بر غرب و رژیم آپارتاید صهیونیستی در منطقه نشد، بلکه نوعی پیروزی گفتمانی و فرهنگی با ارزش و مهم را در سایه روایتگری موثر و واقعی از نقشه شوم دشمنان منطقه به دست آورد. رهبر حکیم انقلاب اسلامی بارها بر اهمیت جهاد تبیین تاکید فرمودهاند؛ به این معنا که روایتسازی دشمن باید با روایتگری ما از واقعیات جایگزین شود. در این صورت، فرامتنهای ذهنی ابنای بشر در خدمت متنها و اهداف حوزه سیاست خارجی کشورمان قرار خواهد گرفت و توطئههای بیپایان دشمنان را یکی پس از دیگری خنثی میسازد.
امروز ما در دنیای روایتها زیست میکنیم. در چنین شرایطی جایگاه فرهنگ و دیپلماسی عمومی در تبلور قدرت بینالمللی کشورمان غیرقابلانکار است. در این منظومه، فرهنگ نه یک ابزار یا روش، بلکه یک متغیر مستقل و زیرساخت محسوب میشود که اتصال دیگر پدیدهها و ایجاد روابط علی - معلولی بین آنها را میتوان بر مبنای این عامل کلیدی شکل داد.
در چنین شرایطی مظلومیت عرصه فرهنگ باید تبدیل به عاملیت و محوریت حوزه فرهنگ در داخل و خارج از کشور شود؛ همان موضعی که سالهاست مورد تاکید حضرت آیتالله العظمی خامنهای قرار داشته و دارد.
برگزاری هفتههای فرهنگی ایران در آن سوی مرزها، مجرایی برای همین روایتگریهاست. بخشی از این روایتگریها، معطوف به تثبیت نگاه ذهنی شهروندان کشورهای میزبان نسبت به ماهیت و توانایی ایران اسلامی و برخی دیگر، معطوف به جایگزینسازی دروغهای ضد ایرانی با واقعیات ملموس است.
تجربیات بینالمللی طی سالهای اخیر نشان داده است هر گاه قدرت سخت و نرم ما به درستی با یکدیگر ترکیب شود و روایت «عظمت ذاتی و اکتسابی ایران اسلامی» به درستی به افکار عمومی دنیا منتقل شود، بزرگترین پیروزیها و دستاوردها برای ما حاصل خواهد شد و در مقابل، هر گاه به روایتسازی دشمنان تن داده و اقدامی در مصاف با ترویج آن صورت ندهیم، ناچار به پرداخت هزینههایی در این عرصه هستیم. پس نقشه راه مشخص است و درنگ در پیشبرد آن جایز نیست.
حنیف غفاری
نظر خود را بنویسید.