انتشار مقاله روزنامهنگار و محقق اهل لاذقیه در روزنامه «الوطن»
همزمان با سومین سالگرد شهادت جانفدای ایران شهید حاج قاسم سلیمانی، با حمایت خانه فرهنگ کشورمان در لاذقیه، مقالهای تحت عنوان «قاسم سلیمانی.. الدم لایزال حاراً» در روزنامه مستقل "الوطن" سوریه به قلم روزنامهنگار و محقق اهل لازقیه "عبدالمنعم علی عیسی" منتشر شد.
به گزارش روابط عمومی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی "عبدالمنعم علی عیسی"در مقاله ای باعنوان قاسم سلیمانی؛ خونی که همچنان گرم است این گونه آورده است:
در 28 دسامبر 1968میلادی (7 دی 1347) سه هلیکوپتر اسرائیلی به فرودگاه بیروت رسیدند، در آن حد اکثر 30 نفر بودند، و در عرض نیم ساعت پس از ورود، اعضای این نیرو توانستند 13 هواپیمای معروف لبنانی «الشرق الاوسط» را منهدم کنند. اقدامی که باعث شد وزیر جنگ رژیم صهیونیستی آن زمان، موشه دایان، با غرور بگوید که او میتواند «لبنان را با یک گروه موسیقی وبا دوچرخه یا پیاده اشغال کند».
در 10 می 1973میلادی (۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۲هـ.ش)، سه قایق لاستیکی در ساحل بیروت پهلو گرفتند که حامل تعدادی نیروی کماندویی به رهبری ایهود باراک، که بعداً رئیس ستاد ارتش و سپس نخست وزیر اسرائیل شد، بودند. آن نیروها بلافاصله به سمت اهداف خود که مختصات آن را به دقت میشناختند حرکت کردند و سه رهبر فلسطینی مهم را ترور کردند وهمچنین توانستند به اتاقی که یاسر عرفات در آن اقامت داشت برسند، اما یاسر عرفات کمی قبل از ورودشان آن را ترک کرده بود.
در ژوئن 1982میلادی (خرداد ۱۳۶۱هـ.ش)، نیروهای اسرائیلی توانستند به حومه بیروت برسند و آن را با وجود مقاومت شدید ملی و حمایت از طرف ارتش سوریه، محاصره کنند بحرانی که میتوانست نقطه عطف خطرناکی در منطقه باشد. زیرا که اسرائیل به اشغال یک پایتخت عربی تهدید میکرد. پایتختی که هم پایتخت فکر و فرهنگ عربی بود و هم یک نمونه برجسته اقتصادی. پایتختی که تلآویو آن را خطرناکترین رقیب خود در منطقه میدانست. در این بحران، جبهه مقاومت ملی لبنان «جمول» تأسیس شد و توانست در مدت کوتاهی خود را به موفقیت برساند. ولی مهمترین نتیجه آن حوادث تأسیس «مقاومت اسلامی» بود، که این نهاد درگیری با اسرائیل را وارد مرحله جدیدی کرد، مرحلهای که با مراحل قبلی علیرغم اهمیت آنها، متفاوت است.
دوره ماه می سال 2000م تا ماه ژوئیه 2006م، برجستهترین دورانی بودند که جریان «مقاومت اسلامی» توانست توانایی خود را در زمینه مدیریت درگیری خود با رژیم صهیونیستی به اثبات برساند. رژیمی که نقشههای آن منجر به انجام عملیات در مناطق بسیار دور شده بود، از جمله عملیات «عنتبه» در اوگاندا در سال 1976 و بمباران سازمان آزادیبخش فلسطین در تونس در سال 1985 و بمباران رآکتور هستهای «تموز» در عراق در تابستان 1981، این دست عملیات نمادی شد از قدرت اسرائیل که قادر است به اهدافی که آن را مانعی برسر راه خود میداند حمله کند و در عین حال به این معنی است که «امنیت» اسرائیل در مرزهایی که نیروی هوایی میتواند به آن دست یابد، مشخص میشود.
از زندگینامه شهید قاسم سلیمانی در فاصله سال پیروزی انقلاب اسلامی در تهران در فوریه 1973 م. (بهمن 1357) تا جنگ ژوئیه 2006م ( تیرماه 1385 ) که شاهد تولد معادله جدید بازدارندگی در مقابل رژیم اشغالگر بود، معادلهای که از لحاظ نتیجه به کوتاه کردن دست و توانایی و قدرت اسرائیل منجر شد، اطلاع چندانی در دست نیست، بجز اینکه او یک «سرباز خاموش» در سپاه بود. تا سال 1998م که به مقام فرمانده «لشکر قدس» رسید، لشکری که مهمترین نیروی سپاه به شمار میرود. شواهد بیانگر این بودند که چیزی در کاریزما و شخصیت این مرد وجود داشت که او را از کانون توجه دور میکرد. اینکه او به درستی راه و نتیجه آن باور مطلق داشت، نیاز به توضیح و نظریه پردازی زیادی ندارد. همیشه مسلم بوده است که «عرفان» سلوکی است که مقابل شهرت است، پس وقتی صفت «جهاد» به صفت اول «عرفان» اضافه شود، نتیجه مشخص است! و جهاد و مقاومت را به «عمل خاموش» تبدیل میکند. آنچه از شرح حال قاسم سلیمانی به بیرون درز کرده، بسیار اندک است و نشان میداد که تصویر مرد پولادینی که در روز ظاهر میشد، شبها شخصیت دیگری داشت که او را در میان «گریهکنندگان» قرار میداد که همواره دعا میکرد و از خدا التماس میکرد که «شهادت» پایان راهش باشد. اما زندگی سلیمانی پس از جنگ ژوئیه 2006 متحول شد و او را در کانون توجه همگان قرار داد. جنگی که وی و دو همرزمش سید حسن نصرالله و فرمانده عماد مغنیه رهبری کردند وآن را به پیروزی رساندند. رهبری وی در این جنگ شاهد بر استواری و صلابت شخصیتش بود، زیرا او در آن جنگ عملکردی از خود نشان داد که نشان داد چقدر بر اعصاب خود مسلط است و هیچ تزلزلی در آن راه ندارد، بر خلاف حالت رهبران در جنگ ژوئن 1967م. این جا بود که غرب متوجه شد که منطقه قادر به پرورش رهبرانی است که میتوانند آرامش خود را حتی زیر سهمگین ترین بمباران های بمب افکنهای بسیار پیشرفته آنها، حفظ کنند. بمب افکنهایی که فناوری غربی نسخههای وحشتناکی را از آن تولید کرده است. تاریخ جدید نشان میدهد که منطقه توانسته است درسهای جنگ را جمعآوری کند و از آنها بهرهمند شود، و این امر منجر به استفاده از آن در درگیریهای کنونی و آتی میشود.
بعدها، بینش گستردهتر این مرد عیان میشود و او را به عنوان یک شخصیت استراتژیست نشان میدهد که میتواند جبهههای مقاومت را به یکدیگر پیوند دهد، از سوریه و عراق تا فلسطین و لبنان و به یمن ختم شود. این امر برای غرب به چالشی بزرگ تبدیل شد که باید با آن به گونهای مقابله کند.
در وصیت نامه سلیمانی آمده است: «همسرم، جای قبرم را در مزار شهدای کرمان مشخص کردهام و محمود (فرزند او) آن را میداند ... قبر من ساده باشد مثل دوستان شهیدم. بر آن کلمه سرباز قاسم سلیمانی بنویسید ...» و این سخن شایسته یک فرماندهی به رتبه سرباز، ویک مبارزی به رتبه شهید میباشد.
امروز انگار خون سرباز هنوز سرد نشده و در سومین سالگردش هنوز داغ است.
عبد المنعم علی عیسی
رورنامه «الوطن»
نظر خود را بنویسید.