اسلامگرایی در قزاقستان مدرن
خلاصه
قزاقستان که طی 70 سال دوره شوروی اجازه نداشت از دین و عقاید نیاکان خود پیروی کند، چند دوره بیدینی را از سر گذراند و در ابتدای استقلال این کشور خلاء ایدئولوژیکی ایجاد شد که به نوبه خود شرایط مناسب برای گسترش ایدئولوژیهای مخرب دینی چه اسلامی و چه غیراسلامی را فراهم ساخت. در این مقاله به پیشینه ظهور اسلامگرایی و اشکال آن در قزاقستان، همچنین به جریانهای سنتی و غیرسنتی اسلامی در این کشور پرداخته میشود.
کلیدواژهها: اسلامگرایی، اسلامگرایی مدرن، قزاقستان، افراطگرایی دینی، جریانهای اسلامی
مقدمه
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کشورهای آسیای مرکزی با بحران معنوی و ایدئولوژیک مواجه شدند که در خلاء ایدئولوژیک و عدم وجود هویت ملی و خودآگاهی در دولتهای تازه تشکیلشده انعکاس یافت. تضادهای بینقومی و بینقبیلهای هنوز هر چند به میزان کمتر، عامل اصلی بیثباتکننده در ساختار جوامع کشورهای آسیای مرکزی باقی مانده است. با توجه به درگیر بودن آنها در مسائل مهمتر نظیر دولتسازی و حل بحران سیاسی و اقتصادی که در نتیجه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شده بود، مسائل فرهنگی، معنوی و ایدئولوژیک درحاشیه قرار گرفت و مقامات آسیای مرکزی به موقع به ضرورت پر کردن سریع خلاء ایدئولوژیکی توجه نکردند. پس از کسب استقلال، کشورهای مذکور درگیر موج سنگینی از اسلامگرایی شدند که مدتها قبل از خارج آورده شده بود. پرواضح است برخی کشورها چه در منطقه و چه فراتر از آن نقش بسزایی در این امر داشتند.
گزارش
پیشینه تاریخیگسترش اسلام گرایی در قزاقستان مدرن
اسلامگرایی مدرن در آسیای مرکزی را باید از نزدیک در ارتباط با تروریسم و افراطگرایی در نظر گرفت، زیرا اکثر سازمانهای اسلامگرا به استثنای برخی موارد، در این کشورها به طور غیرقانونی فعالیت میکنند و به عنوان سازمانهای افراطی یا تروریستی اعلام شدند. در حوزه آسیای مرکزی، اسلامگرایی به عنوان یکی از مظاهر افراطگرایی مذهبی و تروریسم بررسی خواهد شد. یکی دیگر از جلوههای اسلامگرایی در حوزه آسیای مرکزی، مشارکت مهاجران این منطقه در جنگهای خاورمیانه در کنار داعش و دیگر گروههای تروریستی ممنوعه است. بر اساس گزارش مرکز بینالمللی مطالعات رادیکالسازی و خشونت سیاسی، این منطقه به یکی از اصلیترین "تامینکنندگان" جنگطلبان خارجی تبدیل شده است که در کنار گروههای تروریستی در سوریه و عراق میجنگیدند. بر اساس این دادهها، مهاجران از کشورهای آسیای مرکزی تقریبا 20 درصد از کل جنگطلبان خارجی را تشکیل دادند، در حالی که جمعیت این منطقه از 5 درصد کل جمعیت مسلمان کره زمین تجاوز نمیکند. بر اساس دادهها، تعداد جنگطلبان آسیای مرکزی از آغاز درگیری در سال 2012 میلادی از 4000 نفر فراتر رفته است.
با این حال، پیش از مطالعه اسلامگرایی مدرن و مظاهر آن در قزاقستان باید به گذشته تاریخی این منطقه توجه کرد. اشتراک سیاسی-تاریخی این کشورها یعنی عضویت در اتحاد جماهیر شوروی و ایدئولوژی کمونیستی ارتباط مستقیم با موضوع هویت اسلامی در آسیای مرکزی دارد. علیرغم این واقعیت که هیچ ممنوعیت رسمی برای مذهب در اتحاد جماهیر شوروی وجود نداشت، بیدینی تا زمان آزادسازی گورباچف در سال 1988 به طور فعال توسط نهادهای حزبی و دولتی مورد حمایت قرار گرفت. با پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی مردم آسیای مرکزی تحولات بیسابقهای را در جهتگیریهای ایدئولوژیک تجربه کردند.
نگرش مقامات شوروی نسبت به اسلام را با توجه به تفاوتهای موجود در سه دوره میتوان بررسی کرد: دوره اول مربوط به سالهای 1917 تا 1940 میشود که شامل جنگ با دینداری، پنجساله بیدینی و سرکوبهای استالین بود. دوره دوم زمانی است که مقامات از اسلام در جهت منافع خود (برای جذب و سوق دادن مسلمانان به جنگ جهانی دوم) استفاده کردند. این دوره دربرگیرنده سالهای 1940 تا 1960 است. در دوره سوم پس از کسب استقلال توسط کشورهای منطقه، شاهد نگرش معتدلتری نسبت به اسلام و آغاز احیای خودآگاهی ملی و احیای دینی مردم در آسیای مرکزی هستیم.
مرحله بعدی را میتوان مرحله «آشوب» نامید، زمانی که دین و هویت دینی به طور گسترده در پیچیدهترین شکلها به عرصههای سیاسی و سایر حوزههای زندگی عمومی سرازیر میشوند و از این طریق در ارتباط با سایر مظاهر هویتی ادعای برتری میکنند. این چهارمین دورهای است که میتوان آن را با ظهور اولین ابتکارات سیاسیسازی اسلام مشخص کرد.
سازمانهای مذهبی-سیاسی که در آغاز قرن بیستم در خاورمیانه بوجود آمدند تأثیر مستقیمی بر مناطق مسلماننشین شوروی نداشتند اما این تأثیر در اواسط دهه 1970 احساس شد. زمانی که نسل جدیدی از متکلمان مسلمان شکل گرفت در حالی که اکثرشان آموزشهای غیرقانونی دریافت کردند و گروههای خودجوش تأسیس کردند. همین متکلمان بودند که به «نخبگان فکری جدید در روند اسلامیسازی مجدد» تبدیل شدند. در هر یک از کشورها، پتانسیل اسلامگرایی که در طول دههها انباشته شده بود، به شیوههای مختلف خود را نشان داد.
قزاقستان، بر خلاف سایر کشورهای فضای پس از شوروی از جمله قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان، جمعیت عمدتاً مسلمان واقعی ندارد. قانون اساسی، کشور را یک دولت سکولار تعریف میکند و آزادی عقیده و مذهب را تضمین میکند. این حقوق ممکن است صرفاً توسط قوانین محدود شود و صرفاً تا حدی که برای حمایت از نظم قانون اساسی، نظم عمومی، حقوق و آزادیهای بشر و سلامت و اخلاق مردم ضروری است اجرایی شود. نهاد مسئول امور دینی کمیته امور مذهبی است که بخشی از وزارت اطلاع رسانی و توسعه اجتماعی است.
بر اساس آمار رسمی، جمعیت قزاقستان 19.1 میلیون نفر است. طبق سرشماری سال 2021، 69.31 درصد از جمعیت مسلمان، 17.04 درصد مسیحی و 2.25 درصد بدون دین مشخص و 11.01 درصد مردم از پاسخ به سؤال در مورد نگرش خود به دین خودداری کردهاند.
بر اساس آمار اداره دینی مسلمانان قزاقستان در این کشور در سال 2022 میلادی در مجموع 3877 عبادتگاه دینی از جمله 2744 مسجد فعال است. طبق قانون قزاقستان همه مساجد باید در وزارت دادگستری ثبت شده و تحت صلاحیت اداره دینی مسلمانان وابسته به دولت این کشور باشند.
اسلامیسازی قزاقستان در تاریخ این کشور تنها دو بار و در دو موج اتفاق افتاد: موج اول، زمانی که نیروهای عرب به رهبری قطببنمسلم، مناطق جنوبی قزاقستان مدرن را فتح کردند و جمعیت محلی را به اسلام دعوت کردند. موج دوم قرنهای سیزدهم تا نوزدهم را در برمیگیرد زمانی که مبلغان اسلامی اسلام را در سراسر کشور گسترش دادند.
به دلیل سبک زندگی عشایری قزاقها با مهاجرتهای فصلی مداوم در مسافتهای طولانی و عدم وجود مکان دائمی، دینداری مسجدمحور در قزاقستان شکل نگرفت. قبایل قزاق شیوه زندگی عشایری خود را بیش از هر گروه قومی دیگر در آسیای مرکزی حفظ کردند. فروپاشی کمونیسم منجر به خلاء ایدئولوژیک در سراسر آسیای مرکزی از جمله قزاقستان شد.
پایان دهه 1980 و آغاز دهه 1990 جایگاه ویژهای در تاریخ جمهوریهای آسیای مرکزی پس از اتحاد جماهیر شوروی دارد. این مرحله در تاریخ به عنوان "مرحله انتقالی" شناخته میشود. ماهیت این دوره نه تنها با رویدادهای جدی سیاسی، بلکه با تغییرات عمیق اجتماعی و دگرگونیهای ایدئولوژیک مشخص شد. پدیدههای بحرانی دهه 90 منجر به ظهور و شکلگیری سازمانها و جنبشهای مذهبی جدید در خاک قزاقستان شد.
در شرایطی که ایدئولوژی ملی واحدی میان مردم وجود نداشت و روحانیون از سطح تحصیلات پایینی برخوردار بودند، ، مبلغان مختلفی به طور فعال در میان مردم و به ویژه جوانان، اقدامات تبلیغاتی، آموزشی و عقیدتی انجام میدادند. در کشور از اوایل دهه 1990، افزایش تعداد هواداران ادیان و جنبشهای غیرسنتی که آموزههای دینی- عرفانی و ارتجاعی را تبلیغ میکردند، مشاهده میشد. سازمانهای مذهبی که در قزاقستان به وجود آمدند و فعالیت کردند، از نظر ماهیت، ساختار و اصول ایدئولوژیک بسیار ناهمگون بودند.
خطر آموزههای «اسلام ناب» گسترشیافته توسط جنبشهای غیرسنتی اسلامی در محیط قزاقستان در این واقعیت نهفته است که اکثریت مردم با داشتن درک ضعیفی از اسلام سنتی قزاقستان، پذیرش اسلام در شکل اصلی آن یعنی اسلام قرآنی از زمان حضرت محمد (ص) را به معنای «احیای» دین اسلام میدانستند. گسترشدهندگان این نسخه از اسلام که عمدتاً توسط سازمانهای مذهبی رادیکال صورت میگرفت، معتقد بودند که با بازی با احساسات مذهبی مردم و جلب توجه آنها به تفاوت بین اسلام محلی و قرآنی زمان حضرت محمد (ص) به راحتی میتوانند فعالیتهای مردم را در جهت دستیابی به اهداف تعیینشده سیاسی و به اصطلاح، ایجاد حکومت اسلامی هدایت کنند.
شکلهای اسلام گرایی در قزاقستان
اسلامگرایی در قزاقستان خود را در رادیکالترین اشکال در قالب حملات تروریستی و به طور کلی فعالیتهای تروریستی نشان میدهد. اگر گروههایی نظیر حزبالتحریر عمدتاً بر روشهای دستکاری و شستشوی مغزی تکیه میکنند، سازمانهای دیگر نظیر جندالخلیفه تروریسم را به قدرت نرم ترجیح میدهند. در 31 اکتبر 2011، دو انفجار در شهر آتیراو به وقوع پیوست که گروه جندالخلیفه مسئولیت آن را بر عهده گرفت. در تاریخ 12 نوامبر 2011 در شهر تراز یک جهادگر اقدام به حمله تروریستی کرد که در آن 7 نفر از جمله 5 نیروی انتظامی کشته شدند.
حملات تروریستی فوق در سال 2011 با تصویب قانون "دین" توسط مقامات قزاقستان مرتبط است که با مخالفت این گروه تروریستی روبرو شد. به این ترتیب، جندالخلیفه مقامات قزاقستان را در صورت کنار نگذاشتن قانون تصویبشده، به اعمال خشونتآمیز تهدید کرد. در 5 ژوئن 2016، اسلامگرایان یک حمله تروریستی در آکتوبه انجام دادند که در نتیجه آن 25 نفر کشته شدند.
نتیجهگیری و پیشنهادات
اسلامگرایی مدرن در قزاقستان عمدتاً در فعالیتهای سازمانهای اسلامگرای خارجی نظیر حزبالتحریر تجلی مییابد که با موفقیت ایدئولوژی خود را عمدتاً در قلمرو قزاقستان جنوبی تبلیغ میکنند. اسلامگرایی تا حدی در مشارکت قزاقستانیها در فعالیتهای گروههای تروریستی مسلح در خارج از کشور نیز مشاهده میشود. از سوی دیگر، تاثیر اسلامگرایی در قزاقستان به واسطه محیط چندفرهنگی (پل «حنفیگری-ارتدوکس») کاهش مییابد. تضادها خود در ساختار اجتماعی جامعه قزاقستان عمدتاً به جای تقابل هویت سکولار و اسلامگرایانه، بیشتر بر تضادهای بینقبیلهای متمرکز است. اسلامگرایی در قزاقستان برخلاف سایر کشورهای آسیای مرکزی، مشارکت فعال در زندگی سیاسی مردم این کشور ندارد.
دولت قزاقستان اگرچه در مسیر مبارزه با جریانهای مخرب اقدامات زیادی انجام میدهد، لیکن به نظر می رسد باید به ترویج و تحکیم یک ایدئولوژی واحد ملی بیشتر متمرکز شود تا به طور مؤثرتری به انسجام مردم کمک کند. نکته دیگر اینکه علی رغم تبلیغات گسترده که توسط رسانه های این کشور مبنی بر آزادی کامل ادیان و گروه های دینی این کشور صورت می گیرد ، متاسفانه در عمل شاهد عملیاتی شدن آن و لمس این آزادی در میان آحاد مردم و به ویژه مسلمانان نیستیم لذا لازم است اقدامات عملی بیشتری جهت آزادی ادیان مختلف در این کشور صورت گیرد.
منابع
- https://kazislam.kz/deyatelnost-netraditsionnyh-religi/
- http://24.kz/ru/news/incidents/item/123277-aktobe-estzhertvy 392
- http://casp-geo.ru/traditsionnyj-islam-i-fundamentalistskie-musulmanskie-techeniya-v-respublike-kazahstan/
- https://centre-tur.kz/kk/maqalalar/teris-agym/destruktivti-jalgan-dini-uiymdar-94/
نظر خود را بنویسید.