بلاگرهای ۲۸ کشور دنیا تبدیل به سفیر غیررسمی ایران در فضای مجازی شدهاند
مهدی مولایی، مدیرکل همکاریهای رسانهای و فضای مجازی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در گفتوگو با روزنامه فرهیختگان درباره طرح «از ایران بگو» میگوید.
نشنال برندینگ یا همان برندملی یکی از پروژههایی است که مدتهاست برخی از کشورهای منطقه درگیر آن هستند. ذیل ماجرای برندملی، کشورها تلاش میکنند که تصویر عمومی جامعهشان را در جهان بازسازی کنند. نمونه اخیر آن عربستان سعودی است که در تلاش است با اجرای برنامههای مختلف و میزبانی از چهرههای معروف جهانی، برندملیاش را در سطح جهان بازسازی کند تا از این طریق ظرفیت گردشگری خارجیشان را ارتقا دهد. ایران نیز در راستای برندملی و بازسازی چهره جهانی خود، از تعدادی فعالان مجازی مؤثر مانند مجریهای معروف روسی، اینفلوئنسرهای گردشگری یونانی و دیگر کشورها دعوت کرده است تا یک سفر جذاب به ایران بیایند. در این میان البته ناگفته نماند که کشورمان نیازی به استفاده از طرحهای عجیبی مانند کشور عربستان ندارد و خودش به تنهایی جاذبه گردشگری خاص خودش را در منطقه و حتی طبیعتی جذابتر از ترکیه هم دارد.
مثلاً یکی از ظرفیتهای گردشگری مورد توجه این فعالان رسانهای و مجازی، اماکن تاریخی و مذهبی است. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از سال 1400 با طراحی طرحی به نام «از ایران بگو» به دنبال بازسازی تصویر جهانی ایران در رسانههای جهانی، از 138 فعال رسانهای و بلاگر گردشگری از 28 کشور مختلف جهان دعوت کرد تا به ایران بیایند و این کشور و مردمش را در رسانههای خود روایت کنند.
مهدی مولایی، مدیرکل همکاریهای رسانهای و فضای مجازی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی میگوید که در سال 1402 به نسبت سال 1401 حدود 35 درصد رشد گردشگر خارجی داشتهایم. از این 28 کشور در سال 1401 یکمیلیون و نهصد هزار ورود گردشگر داشتهایم، اما در سال 1402 این رقم دو میلیون و نهصد هزار نفر بوده است. تأکید سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی برای اجرای این طرح، مطرح شدن روایت صحیح از سوی گردشگر خارجی است.
متن زیر گفتوگوی «فرهیختگان» با مولایی، مدیرکل همکاریهای رسانهای و فضای مجازی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی درباره طرح «از ایران بگو» است که در ادامه از نظر میگذرانید.
طرحی در رسانهها منتشر شد که تعدادی فعال فضای مجازی خارجی، به ایران آمدند تا در توسعه گردشگری خارجیمان کمک کنند. بسیاری از کشورها دقیقاً برای توسعه گردشگری خارجیشان طرحهایی از این دست را پیش میبرند. این ایده از کجا آمد؟
اگر بخواهیم فعالیت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی را در یک جمله بیان کنیم، میگوییم اعتلای تصویر ایران در افکار عمومی خارج از کشور. به این معنا که اگر وزارت خارجه مسئولیت مذاکره و فعالیت در حوزه دیپلماسی رسمی را بر عهده دارد، حوزه ارتباط با افکار عمومی دیگر کشورها از طریق رایزنان فرهنگی با همکاری وزارت خارجه انجام میشود. این نکته اول ماجراست.
این سازمان در ابتدای دوره دهم فعالیت خود سند تحولی را برای خود تدوین کرد؛ چراکه به این جمعبندی رسیده بود که آن روشهای سنتی و رایج در این زمینه دیگر اثرگذار نخواهند بود و ما نیازمند تحولاتی متناسب با فضاهای جدیدمانیم.
در برنامه دهم سازمان فرهنگ و ارتباطات که از سال 1400 آغاز شده یکی از رویکردهای اصل، روایتگری مؤثر و جریانساز از ایران بوده است و علت آن هم این چالش و مسئله ما بود که مخاطب بینالمللی اطلاعات درست و صحیحی از ایران ندارد. در ادامه برای این رویکرد سازمان، دو الی سه فعالیت جدی انجام شد؛ یکی سامانه دماوند بود که برای محتوای معرفی ایران عرضه میشود. مورد دیگر سایتهاییاند که با 29 زبان در حوزه معرفی ایران فعالیت دارند و کلان برنامه «از ایران بگو» در ذیل این رویکرد و برنامه تحول سازمان شروع شد.
ما به این نتیجه رسیدیم که هر چقدر هم ما کار کنیم، تا خود شخص فعال و مؤثر از کشور دیگر به کشور ما نیاید و نبیند و از ایران روایتی نشود، اثرگذاری ما زیاد نخواهد بود. به همین خاطر به سراغ برنامهای رفتیم تحت عنوان از ایران بگو. البته تجربههایی از گذشته وجود داشت و عدهای میآمدند و میرفتند اما هدفمند و مستمر نبود.
در حد خردهاتفاقاتی بود. خود شما در فضای رسانه هستید و میدانید این اتفاقات زمانی تأثیرگذار است که استمرار باشد. برای استمرار در این فعالیت هم نیاز بود که در ابتدا منطبق بر یک شیوهنامه هماهنگی و همکاری با ارگانها و دستگاههای مختلف داشته باشیم.
به همین خاطر به سراغ تدوین این شیوهنامه رفتیم که اگر یک فعال رسانهای، فعال فضای مجازی یا اینفلوئنسر قرار است به ایران بیاید این روند باید چگونه باشد؛ چه کسانی انتخاب بشوند، چگونه بیایند و داخل کشور هماهنگیها به چه صورت باشد که الحمدلله این مسیر انجام شد و ما یک شیوهنامهای تحت عنوان «شیوهنامه سفر فعالان رسانهای و بینالمللی به ایران» یا همان از ایران بگو تدوین و به ارگانهای مرتبط ابلاغ کردهایم و به این وسیله یک همکاری خیلی خوبی با نهادهای مرتبط مانند وزارت گردشگری، فرهنگ و ارشاد و امورخارجه داشتیم.
در این طرح چه ارگانهایی مشارکت داشتند؟
بانی طرح سازمان ارتباطات اسلامی بود اما همگی مشارکت داشتند. شهرداری تهران، اصفهان و دیگر نهادها. هر نهاد به تناسب ظرفیتی که داشت؛ بعضی دستگاهها در ارائه ویزا همکاری داشتند، بعضی در پذیرش گردشگران و بعضی در برنامهریزیها. هر کسی به نحوی با این طرح همکاری داشت و واقعاً هم جز با همکاری دیگر نهادها انجام آن ممکن نبود، شکست میخورد و نمیتوانست مستمر باشد. این مقدمه کار بر حسب ضرورتی تشخیص داده شد. این بود که ما یک مسئلهای داریم و آن این بود که تصویر ایران در اذهان دیگر کشورها، تصویر صحیحی نیست.
چند وقت پیش ویدئویی از یک گردشگر خارجی دیدم که در خیابانهای تهران ضبط شده بود و میگفت که مردم در اعتقادات خود آزادی دارند و ایران آنطور که در رسانههای خارج میگفتند، نیست. آیا شما هم چنین بازخوردی دیدید؟
بله. یکی از مسائل ما در این طرح، بحث روایتگری صحیح از ایران است. برای مثال شخص فعال اسپانیایی، آقای گومز از سفرش در توییتر توییتی زد به زبان اسپانیایی که چندین بند توضیحات داشت؛ این توییت تا پریروز که من مجدداً به آن سر زدم، 555 هزار بازدید داشته است! حالا شما به مواردی که ایشان نوشتهاند توجه کنید؛ از نظر ما اینها چیزهای خیلی سادهای هستند. مثلاً یک مورد گفتهاند «من این آزادی را داشتم که هر موضوعی را بپرسم و آن را با دیگران درمیان بگذارم. اینجا یک حکومت پلیسی نیست، پلیس هست اما به اندازه. ایرانیان به دین اسلام معتقدند و تحمیل در امر دین کمتر دیده میشود. زنان رانندگی میکنند.» اینها نشان میدهد پس این موارد برایش سؤال بوده و پیشفرض ذهنی دیگری داشته است.
مورد دیگر؛ «گردشگر زیاد نیست و اسپانیایی کمتر دیده میشود. وضعیت مسیحیان خوب است. من بدون هیچ مشکلی کتاب مقدسم را با خودم بردم.» این یعنی تصور دیگری داشته که مثلاً اگر کتاب مقدسم همراهم باشد، ممکن است اتفاق دیگری بیفتد.
مورد دیگری که نوشته بود این بود: «یک میهنپرستی و انزجار آشکار علیه آمریکا و اسرائیل وجود دارد. ارادت به سران کشور و شخصیتها همچون سردار سلیمانی وجود دارد. در خبرگزاریها زنان زیادی مشغول به کارند»؛ در همین تهران چندین خبرگزاری مانند تهرانتایمز و ایرنا را رفتند و دیدند و واقعاً باورشان نمیشد که زنان در اینجا در خبرگزاری کار میکنند. یعنی مواردی که برای ما بسیار ساده و ابتدایی است. از این نمونهها زیاد داریم. برای مثال ما مشهورترین بلاگر سال کشور بوسنی را آوردیم که او از سفرشان یک توییت زد.
در هر بند، تحت عنوان 10 واقعیت درباره ایران نوشته بود. یک: «ایران سرزمین پیشداوریهاست که شما را تسخیر خواهد کرد.» بعد، «صرفنظر از آنچه از ایران در رسانههای غربی گفته میشود، میتوانم تأیید کنم ایران یکی از امنترین کشورهایی است که من در آن بودهام.» این یعنی مسئله امنیت بسیار برایشان مهم است و تصویری که از امنیت ایران برایشان ساخته شده، تصویر متفاوتی است. در ادامه ورزش زورخانهای را روایت کردهاند، از حافظ و شیراز گفتهاند و موارد اینچنینی دیگر. همین فعال بوسنیایی جملهای گفته است با این مضمون که «من فقط میگویم ما هیچ خبری از ایران نداریم» که این جمله در فضای داخلی هم خیلی منعکس شد.
در ادامه نوشته بود: «زمانی که برگردم بوسنی، با صدای بلند از این کشور و مردمش در مقابل پروپاگاندا و دروغهای همیشگی دفاع خواهم کرد و این اتفاقی نبوده است. من در چهار شهر بودهام و همان یک برداشت را داشتهام. در ایران مردمان خوشحالی زندگی میکنند. بیشتر از ما اروپاییها که در ظاهر از همهچیز برخورداریم.» از این نمونه پستها ما موارد زیادی داشتیم. مورد دیگر شخصی بود از مالزی که روایتش را در اینستاگرام منتشر کرده بود. او گفته بود «اینجا واقعاً رویایی است؛ من در تهران با یک ساعت رانندگی میتوانم به توچال بروم، منطقهای که پر از برف است. در مالزی اصلاً چنین چیزهایی نیست.» در ادامه گفته بود «من شیفته طرحهای پیچیده کاروانسرای کاشان شدهام.» شما از این حوزه گردشگری بگیرید تا حوزههای دینی و اعتقادی.
آیا مکانهای دینی ما هم مورد توجه این گردشگران بود؟
بله. برای مثال بلاگر بنگلادشی به این مطلب اشاره کرده است که چگونه امامخمینی(ره) ایران را به رهبر جهان اسلام تبدیل کرد.
مورد دیگر توجه به چیزهایی است که در حرم امام رضا (ع) ساختهاند. در ذیل همین طرح با آستان قدس یک همکاری داشتیم که یک گروه بلاگرهای مسلمان آمدند و حرم و پیشرفتهای اطراف حرم را دیدند که مجموعه آستان قدس رضوی صرفاً یک مجموعه زیارتی نیست. این افراد از اندونزی، هند و دیگر کشورها بودند.
آیا پس از اجرای این طرح، آماری از افزایش گردشگر داشتیم؟
تأثیر این اشخاص بر اقتصاد ایران نیز پس از طرح از ایران بگو قابل توجه بود. طبق آماری که با همکاریهایمان در اداره کل گردشگری خارجی وزارت میراث فرهنگی به دست آوردهایم، میزان ورود گردشگر از این کشورهایی که طرح از ایران بگو را در آنها اجرا کردهایم، در سال 1402 به نسبت سال 1401 حدود 35 درصد رشد داشته است.
از این 28 کشور در سال 1401، یک میلیون و 900 هزار ورود گردشگر داشتهایم اما در سال 1402، این رقم دو میلیون و 900 هزار بوده است. البته ادعا نمیکنیم که صرفاً تأثیر این طرح بوده است، بالاخره ویزا و روابط سیاسی و موارد دیگر هم مؤثر بودهاند اما در هر صورت این طرح هم سهمی در این رشد داشته است.
در همین طرح افزایش گردشگر ما مهمترین بلاگر گردشگری کشور بوسنی و چهار نفر دیگر را آوردیم که حدود 300 هزار فالوور داشتهاند؛ در ادامه تورهای گردشگری سفر به ایران در بوسنی از دو تور رسید به شش تور. یا مثالی دیگر ما یک گروهی از ارمنستان آوردیم که یکی از آنها به نام خانم سوسه، شخص بسیار فعالی بود. هم ایرانشناس بود و هم آژانس گردشگری داشت. فکر میکنم او در حال حاضر هر ماه یک تور به ایران میآورد و اینجا در تبلیغ تور سفر به ایران گفته «کلیشههای دروغین درباره ایران شکل گرفته که اگر به آن سر بزنید، شکسته خواهد شد.» به نظر میآید او بیشتر از ما در ایران سفر کرده است؛ چرا که بعضی شهرها را حدود هشت بار گشته است.
این دو موردی که عرض کردم، دو دستاورد ما بوده است که هم افزایش گردشگر داشتهایم و هم بازسازی تصویر ایران.
به نظر شما اینگونه طرحها توانستهاند به بهبود ارتباط بینفرهنگی ما با دیگر کشورهایی که روابط سیاسی_رسانهای خوبی با آنها نداریم، کمکی کند؟
بله، یکی از دستاوردهایی که این طرح داشته است، بهبود روابط رسانهای ما با برخی کشورهاست. برای مثال ما با کشور الجزایر از حیث روابط رسانهای هیچ ارتباطی در این چندساله نداشتیم.
اما بعد از پیش رفتن این طرح، به این باور رسیدیم که اگر رسانههای الجزایری بیایند و از ایران روایت بکنند، روابط سیاسیمان هم بهتر خواهد شد. در ادامه با همکاری سفارتخانه و رایزنیها به سراغ هشت تا از مطبوعات مشهور الجزایر رفتیم و آمدند ایران. البته حضور در ایران کار بسیار سختی بود برایشان اما به هر نحوی بود آمدند. این گروه استثنائاً با وزارت خارجه و افرادی چون معاون وزیر و افراد دیگر نیز دیدار داشتند؛ چراکه رسانهای بودند و ما میخواستیم که روابط سیاسی را تسهیل کنند.
واقعاً هم آن میزان که آنها در رسانههایشان از ایران گفتند، در اینجا بچهها میگفتند که انگار ما سفارش تبلیغات به آنها دادهایم که این طور کار میکنند! به این صورت که در روزنامههایشان ویژهنامه زدند و خیلی خوب فضا را برگرداندند. در حال حاضر رایزن فرهنگی ما یک ستون ثابت در روزنامههایشان گرفته است که به صورت هفتگی از زبان خود مینویسد. در حالی که قبلاً هیچ ارتباطی وجود نداشت. نمونه اینها هم از روزنامه الخبر و روزنامه الوسیط المغاربی که درباره اصفهان نوشته است «ایران، تمدنی که پیر نمیشود. راه طولانی برای کشف تمدنی که در حال بیداری است.»
مورد دیگر در همین زمینه مربوط به کشور پاکستان است. از کراچی چندین نفر آمدند که درواقع سرشبکههای فعالان رسانهای آنجا بودند و در ادامه 70 قسمت روایت درباره ایران منتشر کردند. حالا حسابش را بکنید که اگر ما خودمان میخواستیم اینها را تولید کنیم و در آن کشورها پخش کنیم اصلاً برایمان امکانپذیر نبود و اگر امکانپذیر هم بود اصلاً باورپذیر نبود؛ چراکه میگفتند خودشان دارند از خودشان تعریف میکنند. این کجا و آن که آنان بیایند و ببینند و روایت بکنند کجا.
رابطه این گردشگران بعد از سفر به ایران تمام میشد؟ آیا به این فکر شده که این گردشگران تبدیل به مبلغان گردشگری خارجی برای ایران باشند؟
دقیقاً یکی از دستاورهایی که این سفرها داشت و بسیار هم مهم بود، این بود که اینها میآمدند و روایت میکردند. اما با همین سفر تمام نمیشد. استمرار در این ارتباط و روایتگری وجود داشت. من این خاطره را چندبار در جلسات گفتهام؛ در زمان اردیبهشت 1402 که هنوز اثرات اتفاقات سال 1401 وجود داشت، قرار بود خانمی از یونان بیاید. او یک خانم بلاگر یونانی بود که به حدود 30 یا 40 کشور دنیا سفر کرده بود. خیلی با سختی قبول کرد که به ایران بیاید. حتی ما تا جایی که میشد، سعی کردیم خودمان با او ارتباطی نگیریم و حتی تا یکی دو روز اول هم پستهای منفی میگذاشت. یعنی با وجود اینکه از او دعوت کرده بودیم و هزینه سفر را داده بودیم، پستهایش اینگونه بود که به ایران نیایید، ایران اینطور است، آنطور است و هنوز آن باور و تصویر ذهنی برایش تغییر نکرده بود. در ادامه مدتی بیشتر ماند، از نمایشگاه کتاب بازدید کرد و بعد از تختجمشید بازدید کرد. چون تختجمشید برای یونانیها بسیار جذاب است. بعد از آن آنقدر در صفحهاش پست گذاشت که دیگر ایرانیهای معاند آمدند و در صفحهاش نظرات منفی گذاشتند که تو رفتهای اینطور شده و در اصل اینطور نیست. اما باز هم او از باور جدیدش دست نکشید؛ بعد از بازگشت به کشورش، در روز جهانی گردشگری که پنجم مهر است، برای آژانسهای گردشگری یونان چندین جلسه سخنرانی کرده است با این مضمون که شما بروید از ایران بازدید کنید. برای نمونه بعضی پستهایش را با آهنگهای بهنام بانی نیز پست کرده است. اگر ما میخواستیم همه پستهای این افراد را بگذاریم باید سه الی چهار جلد کتاب درست میکردیم. سعی کردیم فقط نمونههایی از اینها را برای گزارش کار دستگاههای مرتبط بگذاریم. در همین استمرار ارتباط، یک فعال داشتیم که از پیشاور پاکستان آمده بود. او یک عکاس حرفهای بود و عکسهایی در این سفر از ایران گرفت که در چندین نمایشگاه عکس به نمایش گذاشته است و الان پیگیر این مسئله است که این نمایشگاه عکس را در استانبول برگزار کرده و عکسها را آنجا به نمایش بگذارد. یک گروه از قرقیزستان هم آورده بودیم که آنها هم نمایشگاه عکس برگزار کرده بودند. یعنی علاوه بر انتشار محتوایی که در صفحه شخصی خودشان داشتند، بعد از چند ماه یک نمایشگاه عکس برگزار کردند. نمونهای دیگر فعالی از بنگلادش بود که دو میلیون و 200 هزار دنبالکننده در یوتیوب دارد و هنوز هم در وقایع سیاسی روز مانند شهادت سیدحسن نصرالله، در دفاع از ایران مطلب میگذارد، به علت همان تغییر باوری که در ذهنش اتفاق افتاده است؛ و یا موارد دیگر از الجزایر.
این گردشگران پس از ورود به ایران، با شما در ارتباط بودند یا توانستند با فعالان مردمی ارتباط بگیرند؟
یکی از اهداف ما این بود که در کنار افزایش گردشگر، روایتگری و بهبود روابط رسانهای بتوانیم هر کدام از اینها را به فعالان مرتبطی در زمینه خودشان وصل کنیم، نگاهمان از ابتدا همین بوده است تا بتوانیم آن استمرار را بسازیم. اگر گردشگری میآوریم باید بتوانیم آن را به گردشگر ایران وصل کنیم و نه صرفاً وزارت گردشگری. اگر فعال رسانهای میآوریم به مطبوعات ایرانی وصلش کنیم و نه به سازمان فرهنگ و ارتباطات؛ چراکه ما در سیستم اداری مسئولیتهایی داریم و بعضاً ممکن است جابهجا بشویم و برویم جای دیگر. سیستمهای اداری ما هم طوری است که نمیتوانیم این ارتباطات خارج از وظایف را مدیریت کنیم. بنابراین زمانی که ما بتوانیم فعالان را مستقیماً به یکدیگر وصل کنیم، این ارتباط مستمر باقی میماند. مانند اتفاقی که در اربعین میافتد؛ مردم ایران میروند عراق و بعد آنها میآیند ایران، ارتباط مستقیم با یکدیگر دارند. این اتفاق مسبب ارتباط پایدار خواهد شد. البته که دولت هم باید به ساخت هتل و زائرسرا توجه داشته باشد، نمیگویم آنها نباشد اما پایداری این ارتباطات بر پایه مردمی بودن آن است. به همین خاطر ما گروههایی که در حوزه مطبوعات بودند و میآمدند را حتماً میبردیم خبرگزاریها و به آنها هم میگفتیم که ما اینها را تا اینجا آوردیم، حالا شما با آنها ارتباط بگیرید؛ ارتباطگیری دیگر مسئولیت ما نیست. برای مثال از روزنامه الجزایری که آمده بودند، رفتند روزنامه اطلاعات و با آقای صالحی، مدیر روزنامه که الان وزیر کشور است، دیدار داشتند. گروه اندونزیایی با خبرگزاری ایرنا دیدار داشتند، گروه اسپانیایی به مجموعه تهرانتایمز رفتند. ما زمینهها را با این هدف چیدیم که اینها بیایند و بروند و دیدار داشته باشند تا این ارتباط شکل بگیرد و خبرگزاریهای ما بتوانند به یکدیگر وصل بشوند، اخبار را با همدیگر منتشر کنند، چراکه یکی از چالشهای ما در بازسازی تصویر ایران این است که اینها اکثریتشان میگویند ما اخبار ایران را از شما نمیگیریم و از یک رسانه دیگر میگیریم. ما میخواستیم این ارتباط ایجاد بشود تا اینها اخبار را مستقیماً از ایران بگیرند.
در حوزه رسانه نیز اقدامی صورت گرفته است؟
یکی دیگر از دستاوردهایمان در حوزه رسانهای و منباب آوردن رسانههای بزرگ به ایران بوده است. ما در این دو سال توانستیم چندین شبکه بزرگ تلویزیونی را هم بیاوریم تا بیایند و از ایران مستندی بسازند. به هر حال فعال رسانهای درست است که یک توییتی میزند و یا پستی منتشر میکند؛ اما این کار آنقدر ماندگار نخواهد بود که بگوییم دو یا سه سال دیگر مخاطب خواهیم داشت. هر فضایی کارکرد خودش را دارد و محتوای فضای مجازی برای همان زمان و لحظه مؤثر خواهد بود اما محتوای مستند و یا کتاب ماندگارتر و با مخاطبی متفاوت خواهد بود. هر کدام در جایگاه خود حائز اهمیتاند و نمیتوان هیچ کدام را کنار گذاشت. برای مثال بین شبکههای تلویزیونی چندین شبکه از روسیه آمدند که مهمترین آنها شبکه «ازوزدا» بود. شبکهای که بیش از صد میلیون مخاطب دارد. در همین راستا تقریباً مهمترین مجری روسها به ایران آمد و پنج قسمت مستند از ایران ساختند. یک شخصیتی معادل عادل فردوسیپور یا احسان علیخانی ما که در این سفر خود روسها برای او ماشین اختصاصی در نظر گرفته بودند و اینطور نبود که با گروه فیلمبرداری و اینها همراه باشد، در این حد شخصیت مهمی بود. در حالی که اگر ما میخواستیم یک مستند پنج قسمتی بسازیم و در یک شبکهای با این تعداد مخاطب پخش کنیم، میبایست میلیونها دلار هزینه میکردیم ولی با این برنامه توانستیم علاوه بر مدیریت هزینه، در روابط هم زمینهسازی و تسهیلگری کنیم. مستندی که ساختند با طرح و پیشنهادات خودشان بود؛ قسمت اول با موضوع ریشههای انقلاب و حتی بررسی نامه امام راحل به گورباچف بوده که بسیار هم برایشان جذاب است. موضوعی که تا به حال یک مستند خوب روسی درباره آن نداشتیم. با اینکه نامه امام به گورباچف یکی از مهمترین اتفاقات تاریخ انقلاب اسلامی است؛ اما تا به حال یک روایت روسی از آن نداشتیم. روایتی که روسها آمدند در ایران و آن را ساختند. و بعد چه اتفاقاتی افتاد؟ در ادامه دیدیم از دفتر آیتالله جوادیآملی گفتند که از روسیه پیگیر تفسیر ایشان بر نامه امام خمینی(ره) هستند. تأثیر این اتفاق تا آنجایی میرود که مخاطب روسی بعد از دیدن مستند، برایش سؤال میشود که این نامه چه بوده است و بعد به این میرسند که حامل نامه چه کسی بوده، آقای جوادیآملی، کسی که بعدها شرحی بر آن نامه نوشته بوده است و حالا اینها دنبال آن بودهاند که شرح این نامه را به زبان روسی دریافت کنند. در ادامه یک قسمت درباره سردار سلیمانی ساختند. یک قسمت درباره چگونگی پیشرفت ایران در دوره تحریم، یک قسمت درباره پیشرفتهای پزشکی ایران و یک قسمت هم درباره زنان ایران، کارآفرینان زن ایرانی و خانوادههای ایرانی. از این دست مستندسازی توسط سه چهار گروه انجام شد.
شبکههای «سیاره من» و «فرهنگ» از یزد و اصفهان بازدید کرده و از گردشگری ایران مستندی ساختند. یک گروه چینی آمدند و درباره زعفران ایرانی مستند ساختند. از کشورهای اروپای شرقی، شبکه اصلی «آرتیاس»، مستندی از گردشگری ایران ساخته بودند که بعد از آن یکی دو شبکه دیگر هم ارتباط گرفتند و قصد داشتند بیایند و مستندی بسازند. مخاطب استقبال کرده بود و اینها هم به جهت جذب رقابت در به تصویر کشیدن مناطق بکر و ناشناخته، چنین قصدی داشتند. گروهی از ترکیه داشتیم که از تبریز مستندی ساختند. گروهی از پاکستان و صربستان هم داشتیم.
آیا تلاش شد از ایران تصویری ارائه شود که کشوری پیشرفته و در حال توسعهای است؟
یکی دیگر از دستاوردهایمان، ارائه تصویری از پیشرفتهای علمی ایران بوده است. ما نمیخواستیم در این پروژه طوری عمل کنیم که گویی ایران فقط تاریخ و طبیعت و ظرفیت گردشگری بالایی دارد. درست است که گردشگری ایران واقعاً بینظیر است؛ اما ما در کنار ظرفیتهای گردشگری، پیشرفتهای علمی و فناوری واقعاً شاهکاری داریم. به همین خاطر ما برای همه این گروهها یک بستهای برای مشاهده پیشرفتهای علمی هم داشتیم که بتوانیم بگوییم ما در کنار تاریخ غنیای که داشتیم، پیشرفت علمی هم کردیم و در تاریخمان نماندیم، از آن الهام گرفته و رشد کردیم. همه این گروهها از نمایشگاه پیشرفتهای علمی و فناوری با همکاری دوستان در معاونت علمی آی-هیت بازدید کردهاند. پیشرفتهای پزشکی ایران هم همینطور. همه این دوستان یک بسته بازدید نیمروزه تور گردشگری سلامت هم داشتند، برای مشاهده پیشرفتهای پزشکی و حاضر در بیمارستانهای ایران.
واقعاً برایشان جذاب بود. برای مثال این یک توییتی است که بلاگر پاکستانیزده بود «ما از بیمارستانهای مختلف بازدید کردیم و متحیر شدیم. شکی نیست که این ملت راه درازی را پیموده است.» یا مورد دیگر آن را یک الجزایری نوشته است «وقتی به ایران سفر میکنید میزان پیشرفت این کشور زیبای انقلابی را احساس میکنید.»
و بند آخری که ما در دستاوردهایمان داشتیم این است که تلاش داریم برنامه «از ایران بگو» را در حوزههای تخصصی توسعه دهیم.
و در ادامه بستر سرمایهگذاری و تبادلات فرهنگی ایجاد بشود. درست است؟
بله دقیقاً. ما به دنبال اینهاییم. اینکه محصولات فرهنگی هنری ما صادر بشود، خدمات ما صادر شود، خدمات کتابخانهای مانند نسخهنویسی و یا در حوزه فیلم، کارگردانها و فیلمبرداران ما. بسیاری از کشورها به این دست از خدمات نیاز دارند.
این مواردی که عرض کردم خدمتتان، هشت دستاوردی بوده که ما طی این سفرها داشتهایم و همچنان هم به دنبال توسعه آن هستیم. این اسامی که در مقدمه آمده نیز همانطور که میبینید هیچ یک تشریفاتی نیست که بگوییم برای خوشآمد آقایان قرار گرفته است، خیر. هر اسمی که اینجا آمده در این برنامه مشارکت داشته است. از مجموعه ورزشی توچال یا مجموعه ایرانمال که نمونه پیشرفت در ساخت و ساز است و نمونههای دیگر.
این افراد در مجموع چه تعداد بودهاند؟ و از چند کشور؟
تا به حال 138 نفر آمدهاند معادل 775 روز و تقریباً پنج الی شش روز به ازای هر نفر. حدود 28 کشور. یک توضیحی در رابطه با این موضوع بدهم. ما در اینجا برای خودمان یک اصل و خط قرمزی ساختهایم. از آنجایی که یک تجربه ناخوشایندی هم در این زمینه داشتیم، از دیدارهای رسانههای اینها به شدت پرهیز کردیم. قبلاً اینطور بود که یک گروه عکاس و خبرنگار مثلا از صداوسیما دائماً پشت سر اینها میرفتند و هر لحظه نظر و بازخورد میخواستند که نتیجه مناسبی هم نداشت. به همین خاطر ما نمیخواستیم روایتگری اینگونه داشته باشیم و میخواستیم روایتگری در ابتدا از سمت آنان باشد و بعد از آنکه کار کمی جلوتر رفت، ما هم آن را رسانهای کنیم.
موارد زیادی هم داشتیم که آمدند و درخواست کردند که ما به دنبال اینها برویم و خبر بسازیم که خب طبیعتاً ما این را نمیخواستیم؛ چراکه این رفتار به گونهای احساس سوءاستفاده در افراد ایجاد کرده و فکر میکنند که ما صرفاً برای گزارش آنها را آوردهایم. ما حتی به هیچ کدام از اینها نگفتیم که چه مطالبی توییت بزنند یا پست کنند، خواستیم هر چه برداشت و باور خودشان است، منتشر کنند.
مسئلهای که وجود دارد این است که بسیاری از فعالان دیگر کشورها به علت ملاحظات سیاسی که ممکن است بعداً برایشان به وجود بیاید، این سفر را نمیپذیرند و نمیآیند. این هم که ما اصل گذاشتیم بخش خصوصی و مردمی به دنبال اینها برود، به این خاطر بوده که نمیخواستیم فضا به گونهای رسمی و دیپلماتیک تلقی بشود که بعداً بگویند این روایتگریها به دعوت دولت جمهوری اسلامی بوده است. اینها به عنوان یک فعال رسانهای عادی آمدند و روایت کردند و رفتند. میخواهیم تا میشود این موضوع را به این صورت منتقل کنیم.
ماجرایی که در این برنامه بسیار مهم است، این است که مسئولان ما بالاخره به این حقیقت رسیدند که برای جذب گردشگر خارجی باید برنامه جدی داشته باشند. چه شد که به این نگاه رسیدید؟
مسئله ما در دنیا بیشتر از اینکه یک مسئله اقتصادی باشد، اگر نخواهم اغراق کنم اما یکی از اصلیترین مسائل ما در دنیا، تصویر ایران است. مثلاً ما به یک فعال اقتصادیمان بگوییم که بیا و در یک کشور در آسیای میانه سرمایهگذاری کن. رغبتی ندارد. اما اگر بگوییم در اروپای غربی سرمایهگذاری کن، حاضر است چند برابر هزینه در آسیای میانه خرج کند، اما در آسیای میانه سرمایهگذاری نکند؛ چراکه تصویر ذهنی او و اطرافیانش نسبت به اروپا بهتر است. این تصویر ذهنی، یک شبه ایجاد نشده است. رسانههای بزرگ آن کشور برای آن تصویر ذهنی کار کردند.
آن کشور همه سیستمش را بهکار گرفته و تصویری ایجاد کرده است تا یک باور از طریق این تصویر ذهنی ایجاد کند، وقتی این تصویر خوب باشد، طبیعتاً از گردشگر و فوتبالیست و سرمایهگذار گرفته تا دیگران، به آن کشور میآیند. چندین برابر آورده دارد. اما در بسیاری از کشورها، تصویر ذهنی مخاطب نسبت به ما، تصویر ذهنی مخدوشی است. یعنی تا میگویی ایران، یا با یک کشور دیگر اشتباه میگیرد، یا یک تصویر دیگری در ذهنش تداعی میشود.
من در اینجا اصلاً بحث سیاسی مطرح نمیکنم. ما آن واقعیت را نتوانستیم خوب روایت و منتقل کنیم. تا این تصویر ذهنی درست نشود، شرایط گردشگری ما بهبود پیدا نمیکند. مسئله ما با بسیاری از کشورها، همین تصویر ذهنی است. اگر آن درست شود، شرایط ارتباط با گردشگر و سرمایهگذار بهتر میشود. اگر مثلاً برای فرزندم یک تصویر رؤیایی از یک کشور الف درست کنم، اصلاً دیگر نیازی نیست که درباره سختی آن بگویم؛ چراکه همه سختیها را به جان میخرد، چون که برای او یک کشور آرمانی است.
تصویر نیز از طریق رسانههای بزرگ و دیگری مانند میکرورسانهها تصحیح میشود. ما به دلایل مختلف دسترسی به رسانههای بزرگ نداریم. حاضر نیستند که روایت واقعی ایران را به جهان ارائه کنند. اما این کار را ما با استفاده از میکرورسانهها و ظرفیت فضای مجازی و بلاگرها، میتوانیم این تصویر را ترمیم کنیم. یعنی اگر اینجا سرمایهگذاری کنیم، هزینه آن در درازمدت به ما بازمیگردد. این ماجرا نیازمند استمرار است و با یکی دو سال اتفاق نمیافتد.
دغدغه شما تصویر ایران در اذهان شهروندان دیگر کشورهاست. اتفاقی که ما از ماجراهای 1401 به بعد شاهد آن بودیم، هزینه کردن و پولپاشی رسانههای بزرگ جهان برای مخدوشسازی تصویر ایرانی بود. نه تنها در ارائه تصویر درست ما را همراهی نمیکنند، بلکه برای مخدوشسازی تصویر جهانی ایران هزینه هم میکنند.
دقیقاً مسئله همین است. یعنی این میزان هزینهای که در حال خرج کردن در رسانه هستند، دال مرکزی آن تصویر رسانهای ایران است. یعنی ایرانی در ذهن مخاطب بسازم که عقبافتاده است. ایرانی که مشکلات بسیاری دارد و ضدحقوق بشر است. همه کشورهای دنیا مشکل دارند.
هیچ کشوری در دنیا نیست که مشکل نداشته باشد. مگر میشود که یک دولت چالش نداشته باشد؟ یک کشور چالشش 50 باشد، یک کشور ممکن است 10 باشد. کشور بدون چالش در دنیا نداریم. اما قدرت رسانه این است که بزرگنمایی و تحریف میکند. ما با مسئله تحریف مواجهیم. تا تحریف را نتوانیم کنار بگذاریم، تحریم و باقی ماجراها حل نمیشود. بسیاری از مشکلات ما تحریف رسانهای است.
روابط عمومی و اطلاع رسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی