آنها که شنیدهها را دیدند
برای بیان خاطره و ناگفتههایی از دوران دفاع مقدس به سراغ قاسم جعفری رفتیم. او سال ۶۲ به جبهه اعزام شد و در همان سال توسط نیروهای بعثی به اسارت درآمد.
به گزارش روابط عمومی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و به نقل از موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس؛ قاسم جعفری با مرور آنچه در دوران اسارت گذشت به برنامههای اسرا برای خنثیسازی عملیات روانی نیروهای بعثی اشاره و از تلاشهای مرحوم ابوترابی برای ایجاد همگرایی بیشتر میان رزمندگان به نیکی یاد میکند.
جعفری پس از بازگشت به میهن، بیشتر وقت خود را در دانشگاه سپری کرد و سرانجام در انتخابات مجلس نهم توانست رای مردم بجنورد را کسب کند و به مدت ۴ سال ساکن میدان بهارستان شد، وی هم اکنون عضو کانون دانشگاهیان و عضو هیئت علمی دانشگاه است.
متن کامل گفتگو ماهنامه سرو با قاسم جعفری به مناسبت سالروز ورود آزادگان به کشور بدین شرح است:
چه سالی به جبهه اعزام شدید؟
سال ۶۲ و به عنوان طلبه «رزمی- تبلیغی» راهی جبهه شدم.
چه سالی به اسارت درآمدید؟
همان سال ۶۲ و در عملیات خیبر.
دوران اسارت در کدام اردوگاه حضور داشتید؟
اردوگاه موصل.
با توجه به جنگ روانی که نیرویهای بعثی علیه اسرای ما انجام میدادند مهمترین برنامهای که اسرا در دوران اسارت برای خنثی شدن آن برنامه انجام میدادند چه بود؟
اسارت، شرایط ناشناختهای برای رزمندگان بود ضمن آنکه از گزینههایی که در جنگ احتمال آن برای هر کس که در جبهه بود وجود داشت و جزء نامطلوبترین گزینهها بود؛ اسارت خود به خود گزینه نامطلوبی بود. به طور مثال فرد مجروح و یا از هوش میرفت و یا آنکه در فاصلهای قرار داشت که دیگر راهی برای برگشت نبود و به اسارت گرفته میشد.
به صورت مصداقی از برنامههای اسرا در دوران اسارت بگوئید و اینکه چگونه عملیات روانی بعثیها را در دوره اسارت خنثی میکردید؟
تمام تلاش دشمن بر این بود که به لحاظ فکری و روحی اسرا را مقهور خود کند، چون به لحاظ ظاهری او مسلط بود و به دلیل اینکه در جنگ مغلوب شده بود، به همین جهت تمام تلاش دشمن بر این بود که با کارهای فرهنگی و روانی و با اعتقادزدایی بر اسرا تاثیر بگذارد.
به یاد دارم هفته اول اسارت هنوز داخل ماشین نظامی دشمن بودیم و یکی از من سوال کرد چه اتفاقی میافتد، به او گفتم که ما تا به حال در جبهه نظامی در حال جنگ با دشمن بودیم الان وارد یک رسالت و جنگ فرهنگی با دشمن هستیم.
بنابراین از همان لحظه اول، اسرا برنامهریزی داشتند که چگونه بتوانند در مقابل انواع و اقسام نقشههای دشمن، مقاومت کنند. ما یک تشکیلاتی داشتیم که در روز اول ایجاد شد، شکل تشکیلات نظامی بود، یعنی لشگر بندی کردند و فرض بر این بود که اگر همین امروز رزمندگان اسلام آمدند و ما را از اردوگاه آزاد کردند ما در قالب لشگرها و تشکیلات نظامی به نیروها بپویندیم. همچنین تشکیلات فرهنگی و سیاستگذاری و شورای طلبههای اردوگاه را داشتیم که من خیلی وقتها فکر میکردم چیزی شبیه شورای نگهبان است.
تصمیمگیریهایی که در تشکیلاتهای سیاست گذاری یا فرهنگی انجام میشد تحت نظارت این شورا بود که با مسائل شرعی و دینی مغایرت نداشته باشد و این اقدام نشان میداد اسرا دست دشمن را خوانده بودند، به طور مثال ما از روز اول متوجه شدیم دشمن میخواهد در قالب ایجاد عنوانهای مختلف، تفرقه ایجاد کند. روز اول گفتند روحانیان یک طرف، نیروهای سپاهیها یک طرف و بسیجیها یک طرف و ارتشیها طرف دیگر قرار گیرند. این کار آنها نشان از ایجاد تفرقه بود.
و بعد گفتند: ترک زبانها یک طرف و فارس زبانها هم یک طرف؛ فهمیدیم که در جنگ قومیتی میخواهند دخالت کنند و سپس نوبت به جدا کردن اسرا به شیعه و سنی و ...رسید. نکته دیگر از دوران اسارت آنکه ما دسترسی به اخبار ایران نداشتیم و یکی از نقشههای دشمن این بود که به طور مداوم از رادیو و تلوزیون و روزنامهها، خبرهای بد را به ما تزریق میکرد که گویی نیروهای رزمنده در جبهه از بین میروند از این رو متوجه شدیم باید با خبرسازی دشمن و تلاش ضد فرهنگی و روانی آنها مقابله کنیم.
مهترین برنامههایی که در اردوگاه موصول انجام میدادید چه بود؟
مخفیانه دعای کمیل، توسل و ندبه و همچنین کلاسهای مربوط به احکام و نهجالبلاغه برگزار میکردیم، البته از ناحیه دشمن مذموم بود اما در حفظ امنیت و با تعیین نگهبان در ادوگاه این دورهها را تشکیل میدادیم. همچنین اسرا سعی میکردند به همدیگر کمک کنند، اسرای عملیات خیبر بیش از دو هزارنفر بودند که از بین آنها 700-800 نفر مجروح شده بودند و اسرای دیگر مانند پرستار از آنها مراقبت میکردند، براین اساس با تمام محدودیتهایی که در دوران اسارات ایجاد کرده بودند اما اسرا آنچه در توان داشتند انجام میدادند تا اجازه ندهند تبلیغات دشمن روحیه آنان را خراب کند و همین روحیه و امید بالا باعث شد مسیر به خوبی طی شود و اسرا شور و نشاط داشته باشند از این رو ضمن آنکه به آزادی امیدوار بودیم اما در عین حال برنامه هم در اختیار داشتیم تا اگر فرآیند آزادی به طول میانجامید ما بتوانیم برنامههای خود را اجرا کنیم، به همین جهت از برگزاری کلاسهای عربی و انگلیسی گرفته تا ورزشهای رزمی که اسرا مخفیانه آموزش میدادند در برنامه ما قرار داشت.
درباره ویژگیهای مرحوم ابوترابی و نقش او در همگرایی اسرا بیشتر توضیح دهید
از هر اسیری سوال کنید، چه آنهایی که از نزدیک با او بودند و چه آنهایی که مثل ما وی را در اسارت ندیده بودند از فداکاریها و تاثیرگذاری حاج آقا ابوترابی بر اسرا سخن میگویند. درست است که او(مرحوم ابوترابی) را ندیده بودیم اما پیام وی در دوره اسارت به ما هم منتقل میشد و انگار همیشه همراه ما بود.
به اعتقاد بنده، خداوند مامور کرده بود که حجت الاسلام ابوترابی به اسارت گرفته شود تا با تجریه و آگاهی که نسبت به مسائل دینی داشت به اسرا کمک کند. بنابراین در دوره اسرات حرف او برای اسرا حجت بود چون هم نجف را درک کرده بود و هم پای درس حضرت امام(ره) نشسته بود.
توصیه مرحوم ابوترابی به اسرا چه بود؟
او معتقد بود اسرا امانت هستند پس تلاش میکرد تا این امانتها سالم به وطن برگردنند و اگر برخی در دوره اسارت تندروی میکردند آنها را توجیه میکرد و میگفت ما در اختیار دشمن هستیم، بنابراین باید در اینجا به گونهای دیگر برخورد کنیم. همچنین او میگفت به فکر فرار نباید باشید حتی اگر دو نفر هم موفق شوند فرار کنند بقیه اسرا تحت فشار ظالمانه دشمن قرار میگیرند؛ حقیقتا حاج آقای ابوترابی(ره) بر روی اسرا تاثیرگذار بود و همین نقش او منجر به آن شد تا اسرا در مسیر درست حفظ شوند.
به نظر شما آنچه در دوران اسارت برای رزمندگان ما گذشت به خوبی در قالب کتاب، خاطره و ناگفتهها به جامعه منتقل شده است؟
در انتقال حماسهها و حوادث مهم همانند جنگ هرچه قدر هم کار شود باز واقعیتها منتقل نمیشود. شاعر به خوبی توصیف میکند؛ «جماعت یه دنیا فرقه بین دیدن و شنیدن، برید از اونا بپرسید که شنیدهها رو دیدن».
ما وقتی وارد اردوگاه میشدیم با حضور نیروهای بعثی تونل وحشت تشکیل میشد و باید اسرا از این تونل عبور میکردند، نمیشود به راحتی این رویدادها و آنچه گذشت را ترسیم کرد اما با این حال اقداماتی و کارهایی صورت گرفته، ولی نمیشود مدعی شد ما توانستهایم همه وقایع را منتقل کنیم، از این رو راه طولانی داریم. تاکید رهبر انقلاب نیز بر هنر دینی است و یک بخش هنر دینی آن است که تمام واقعیتها در قالب هنر و ادبیات به صورت دقیق ارائه شود. البته همان طور که اذعان داشتم این به معنی نادیده گرفتن کارهایی که صورت گرفته نیست، باید به کارهایی که انجام شده نگاه خوشبینانه داشته باشیم.
شاهدیم مسوولان و دولتمردان هر از گاهی با خانواده شهدا و آزادگان دیدار میکنند، به نظر شما در عمل به مشکلات و دغدغههای آزادگان توجه میشود؟
این دیدارها اگر حساب شده باشد بیتاثیر نیست و به جامعه یادآوری میشود در دوران سخت این ملت، عدهای بودند که مقاومت کردند. بنده وقتی در مجلس بودم یکی از مواردی که همیشه درباره آن تلاش کردم این بود که ما باید به این قشرها توجه کنیم.
البته باید به نکتهای اشاره کرد و آن اینکه برخی پس از دوران اسارت به شهرت رسیدند و طبیعتا به چشم میآیند و بیشتر به آنها سر زده میشود، اما افرادی هم پیدا میشوند که فراموش شدهاند، برای مثال اگر از بنده سوال شود «قهرمانان دوران اسرات را نام ببرید» از آشپزی که آنجا مشغول بود و سرانجام شهید شد نام میبرم، این افراد قهرمانان اصلی هستند اما فراموش شدهاند و در دیدارهای مسئولان هم دیده نمیشوند، از این رو باید در پیگیریها و برنامههای مربوط به ایثارگران، جانبازان و اسرای دوران دفاع مقدس عدالت اعمال شود.
انتهای پیام/
نظر خود را بنویسید.