نشست علمی ادیان، تمدنها و حقوق بشر در راستای اجلاس بینالمللی حقوق بشر شرقی در دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام برگزار شد
نشست دو روزه علمی ادیان، تمدنها و حقوق بشر به همت دانشگاه باقرالعلوم و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در راستای اجلاس بینالمللی حقوق بشر شرقی در دانشگاه باقرالعلوم برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به نقل از خبرگزاری رسا، نشست دو روزه علمی ادیان، تمدنها و حقوق بشر به همت دانشگاه باقرالعلوم و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در راستای اجلاس بینالمللی حقوق بشر شرقی چهارشنبه ساعت ۱۳ در دانشگاه باقرالعلوم برگزار شد.
در روز اول این نشست سخنرانان به بررسی امکان و روشهای رسیدن به نسخه دیگری از حقوق بشر با رویکردی شرقی با ادیان، فرهنگها و تمدنهای متفاوت و همچنین نقد اسناد حقوق بشر غربی به عنوان ابزاری برای اعمال قدرت غرب در جهان پرداختند.
در ابتدای این نشست علی اکبر ضیایی، رییس مرکز گفتگوی ادیان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ضمن خوشامدگویی به مهمانان و شرکتکنندگان به بیان اهداف برگزاری این نشست به عنوان پیش نشست اجلاس حقوق بشر شرقی پرداخت. سپس پالینا یوگنیونا زمسکووا دانشیار نظریه حقوقی و حقوق تطبیقی در دانشگاه دولتی علوم انسانی روسیه در این نشست با اشاره به اینکه نظام حقوق بینالملل کلاسیک سالها بهطور عینی و اروپامحور و مبتنی بر ایده مسیحی جهان توسعه یافته است گفت: در گذشته، دولت-ملتهای مسیحی اروپایی منحصرا تابع حقوق بینالملل بوده و در اروپا دکترین «ملتهای دارای تمدن» حاکم بوده است که منحصرا شامل دولت-ملتهای مسیحی اروپایی میشد و بقیه در دسته مخالف قرار داشتند.
وی افزود: قرن بیستم، فرآیندهای استعمارزدایی و ایجاد سازمان ملل متحد، مرزهای فضای حقوقی حقوق بینالملل را به شدت گسترش داد و همه دولتها در سطحی یکسان و مستقل شناخته شدند. در همان زمان، حقوق بینالملل مدرن، با اینرسی که داشت، همچنان از نظر محتوایی اروپایی باقی ماند و قواعدی که اکنون همه کشورهای جهان باید بر اساس آنها تعامل داشته باشند، ترکیبی از اصول حقوق انگلیسی و رومی-ژرمنی است.
این استاد دانشگاه دولتی روسیه تاکید کرد: با وجود آنچه گفته شد کلیدی برای وارد کردن اصول ملی و فرهنگی اصیل کشورهای مختلف فرهنگی در نظام حقوق بینالملل وجود دارد. این فرمول معروف اساسنامه دیوان بینالمللی دادگستری سازمان ملل متحد است، اصول کلی حقوقی که توسط برخی کشورهای دارای تمدن به رسمیت شناخته شده است و بر أساس آن در حقوق بینالملل مدرن، فرمول «ملتهای دارای تمدن» تا حد امکان به طور گسترده تفسیر میشود که شامل همه کشورهای عضو سازمان ملل است. با این حال، و در عمل اصول کلی منحصرا اصولی در نظر شده است که در حقوق روم پدید آمده و از آنجا به حقوق اروپا و از آنجا به حقوق بینالملل منتقل شده است.
پالینا زمسکووا ادامه داد: امروزه مهم است که دریابیم چه اصولی برای کشورهای دارای فرهنگهای مختلف مهم و طبیعی است، تفاوتها و اشتراکات این اصول را بیابیم و آنها را به طور واقعی در حقوق بینالملل از جمله حقوق بشر ادغام کنیم. این امر میتواند چهره حقوق بینالملل مدرن را تغییر دهد و فضایی برای سازش و تعامل عادلانه ایجاد کند.
در ادامه نشست حجت الاسلام و المسلمین حمید پارسانیا استاد دانشگاه باقرالعلوم به عنوان نخستین سخنران این نشست با طرح این پرسش که آیا منطق مشترکی داریم برای سخن گفتن از حقوق بشر ارائه کرد و اگر چنین امکانی ندارد آیا میتوان به یک تفاهم و توافق مشترک برسیم و به آن متعهد شویم یا خیر گفت: باید دید آیا آنچه در عمل رخ خواهد داد واقعیتی است که در عرصه زندگی بشر خود را تحمیل میکند یک منطق عملی است یا معرفتی؛ در صورتی از منطق مشترک میتوان سخن گفت که یک معرفت جهانی را بتوانیم به رسمیت بشناسیم. مانند آنچه درباره ساینس دانشمندان قائل هستند که منطق مشترکی در ساینس وجود دارد که امکان فعالیت مشترک را فراهم کرده است. در مباحث معرفتی هم برخی همچون افلاطون یا سقراط چه بسا قائل به چنین منطقی بودند یا در میان فیلسوفان غربی از دکارت تا کانت یا در میان متفکران جهان اسلام و جریان های فلسفی از امکان این منطق مشترک سخن گفته شده است.
وی افزود: در مقاطعی وجود چنین منطق نظری مشترک زیر سوال رفته است. وجود یک منطق مشترک مبتنی بر این است که حقیقتی را قائل باشیم و از سوی دیگر راهی برای شناخت این حقیقت در دسترس انسان باشد. در قرن ۲۰ مواجه با بحران منطقی هستیم که قبلا چنین بحرانی کمتر مواجه بودیم. این ناشی از رویکرد معرفتی است که جهان غرب دارد و هژمونی و صورت جهانی که غرب پیدا کرده است موجب شده است تا بحرانی که در حوزه معرفتی غرب شکل میگیرد بحرانی جهانی شود.
حجت الاسلام و المسلمین پارسانیا با اشاره به اینکه وجود منطق مشترکی که بتواند درباره حقوق بشر سخن گفت مبتنی بر عقلانیتی است که توان داوری درباره حوزه ارزشها و بایستیها و چگونگی رفتار انسان داشته باشد گفت: تا وقتی عقل توان داوری درباره مسائل ارزشی را داشت میتوانست در این باره صحبت کند. اما غلبه عقلانیت ابزاری ظرفیت این سطح از عقلانیت را از بشر کاسته است. با بشری مواجه هستیم که غلبه عقلانیت ابزاری دارد ک توان داوری درباره ارزشهای انسانی را ندارد. عقلانیت ابزاری موجب شد تا علم به این معنا که درپی شناخت حقیقت امور است به معرفتهای تجربی و آزمون پذیرمحدود شود.
وی ادامه داد: با تطورات معنای علم در قرن بیستماین که ساینس به معنای دانش تجربی و آزمون پذیر به حقیقت میرسد نیز با بحران مواجه شد و رویکردهای پست مدرن امدند ک محصول عقلانیت ابزاری ایجاد تئوریهایی است که تسلط انسان را بر طبیعت و ابژه شناخت خود تامین میکند و انتظار صدق و کذب از آنها نمیرود و علم تنها نسبت به موضوعی که میشناسند قدرت کنترل و پیش بینی می دهد .علم بر موضوع علم اعم ازاین که انسان یا طبیعت باشد توان کنترل مورد نظر را می دهد. علم اگر درباره انسان باشد علوم اجتماعی را شکل میدهد و اگر درباره طبیعت باشد علوم طبیعی را شکل می دهد.
استاد دانشگاه تهران گفت: محدودیت عقلانیت ابزاری و علم در داوری خود در دهه های اول قرن بیستم مورد توجه ماکس وبر قرار گرفت. در سخنان خود در ۱۹۱۹ درباره این رهاورد عقلانیت ابزاری و نسبتی که با عملکردهای کنشگران پیدا میکند یعنی محدودیت نسبت به ارزشها و جهتگیریها مسائلی را مطرح کرد؛ به عقیده وی نهاد علم و دانشمندان توان داوری راجع به بایدها و نبایدها و ارزشها ندارد. سیاستمداران هستند که جهتگیری را تعیین میکنند نه عالمان و عالمان تنها با سفارش گرفتن از آنها به آنها قدرت عمل میدهد.
وی افزود: وقتی از حقوق بشر در یک جامعه یا بین جوامع پرسش میکنیم یا سخن میگوییم این سخنها سخن علمی نیست و چیزی نیست که دانشمندان بخواهند درباره آن سخن بگویند. البته فرهنگهایی بوده است که از عقلانیتی بهرهمند بوده است که درباره این مسائل بحث میکرده و کار نهاد علم این بوده است که راجع به این مسائل داوری کنند و عالمان محل پرسش بودند تا بر مبنای چنین عقلانیتی به این نوع پرسشها پاسخ دهند اما در جهان مدرن چنین عقلانیتی وجود ندارد. وبر در پاسخ به این پرسش که پس چگونه روابط خود را با یکدیگر سامان دهیم چه قاعده و ضابطه ای داریم و چگونه میتوان آن را شناخت میگوید هر کس میتواند تنها از شیطان درون خود پیروی کند. یعنی آنچه قواعد رفتار انسان ها با هم را مشخص میکند چیزی جز اراده انسان نیست. به نظر میرسد وبر در این حوزه از نیچه الهام گرفته است.
حجت الاسلام و المسلمین پارسانیا در ادامه با اشاره به اینکه در نسبت بین اراده و علم در تاریخ بشری یک حرکت و فرایند مشخص داشتهایم گفت: در گذشته تاریخ و فرهنگهای بشری تقدم با علم بوده است و علم استقلال از اراده داشته است. اما در دوران متاخر خصوصا در قرن بیستم این نسبت واژگون شده و اراده علم را تعین میبخشد. این مساله مورد توجه مارکس قرار گرفته است و او انسان را حیوان ابزارساز معرفی کرد؛ در قبال تعریف دیگر که انسان را حیوان ناطق معرفی میکرد. به نظر مارکس انسان برای زندگی نیاز به ابزار دارد؛ ابزارهای نرم و ابزارهای سخت را میسازد؛ زبان حقوق و مناسبات بین انسانها از ابزارهای نرم است که انسان ساخته است. قانون و معرفت و علم یک هویت مستقل از اراده انسان ندارد و امری کانستراکتیو و برساخت هستند که انسان برای رفع نیازهای خود میسازد. همان طور که دین هم این طور است و یک ایدئولوژی برساخته برای رفع نیازها و زندگی انسان است. پس اراده انسان است که ابزار و قوانین را برای خود میسازد. مارکس میگفت فیلسوفان میخواستند جهان را بشناسند ولی ما میخواهیم جهان را تغییر دهیم. یعنی آگاهی وسیله ای برای تغییر و تحول در عالم است نه نشان دادن حقیقت.
وی ادامه داد: این برتری دادن بر اراده نسبت به معرفت در فوکو هم هست و معتقد است معرفت در حاشیه اقتدار شکل میگیرد و هر نظام اقتدار یک نظام معرفتی متناسب با خود ایجاد میکند. تفاوت او با نیچه این است که فوکو قدرت را در ساختارهای اجتماعی میبیند. در این تحول تاریخی را میبینیم که نوعی تقدم اراده بر علم درآن رخ داده است. تغییر دیگر هم رخ داده و آن اینکه نسبت بین علم و اراده از موضوع خداوند به انسان منتقل شده است. در گذشته تاریخ بحث درباره اراده خدا و علم خداوند مطرح میشد. اما در دنیای مدرن اراده انسان منشا عمل و دانش او است.
حجت الاسلام و المسلمین پارسانیا افزود: مارکسیست های اروپایی حلقه فرانکفورت به طور جدی وارد این بحث شدهاند. توجه به این کردند که عقلانیت ابزاری صرفا معرفتی میدهد که تنها تسلط بر طبیعت را میتواند نتیجه دهد؛ از سطح دیگری از عقلانیت سخن گفتند که ارتباطات انسانی را تامین میکند و زبان و قانون و مانند آن در این حوزه قرار میگیرد؛ انسانها این سطح از معرفت را در ارتباطات بین خود خلق میکنند و در اثر تفاهم بین انسانها ساخته میشود که یک نوع عقلانیت ارتباطی است. بعد از سطح دیگری از عقلانیت با عنوان عقلانیت انتقادی سخن گفته میشود. این عقلانیت وقتی به وجود میآید که انسانها معرفتی را که یک عده ساختهاند در ارتباط بین خود بر دیگران تحمیل میکنند و محصول تفاهم نیست.
وی با تاکید بر اینکه کار پدیده ای مثل صنعت فرهنگ همین است که عقلانیت یک عده را بر دیگران تحمیل میکند گفت: مثلا هابرماس معتقد است که سطح دیگری از عقلانیت میتواند برگردد و این اغوا و تحمیل اراده یک عده بر دیگران را افشا کند. در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا این سطح از عقلانیت میتواند مبنای تکوین یک حقوق مشترک بشری باشد؟ به نظر میرسد این پرسش به لحاظ منطقی پاسخی نخواهد داشت. اگر هر نوع روابطی محصول اراده انسانها باشد اگر جمعی خودشان اراده بخش دیگری را برای تصمیم گیری خود پذیرفته اند به چه دلیل این خلاف آزادی آنهاست.
وی با استناد به آیهای از قران برای تبیین این مساله افزود: در این آیه سخن از وقتی است که همه در محضر خدا قرار میگیرند و عدهای از آنها سلطهای بر دیگران داشتهاند و در تعبیر قرآنی با عنوان مستکبران شناخته میشوند و عدهای تحت سلطه بودهاند و در تعبیر قرآنی مستضعف توصیف شدهاند؛ یعنی کسانی که به ضعف کشیده شدهاند. این مستضعفین به خداوند میگویند این مستکبرین به ما ظلم کردهاند عذاب آنها را دو برابر کن؛ خداوند در پاسخ میگوید عذاب هر دو شما دو برابر خواهد بود. چون تا شما نمیپذیرفتید آنها نمیتوانستند بر شما مسلط شوند و ظلم کنند. یعنی ما یک حقیقتی فراتر از آنچه اراده کردهاید وجود داشته که باید آن را رعایت میکردید؛ از سوی دیگر قران بیان میکند آن مستضعفینی که راضی به این ظلم نبودند آنها را خداوند یاری میکند. سلطه و رابطه ظالمانه بدون تن به سلطه دادن شکل پیدا نمیکند.
این استاد دانشگاه باقرالعلوم در پایان سخنان خود گفت: در جهان موجود با تعریفی که از انسان و اراده و حقیقت میشود ملاک و معیاری در عمل فراسوی قدرتی که دارد عمل میکند وجود ندارد؛ واقعیت اجتماعی و فرهنگی جهان خارج را قدرت تعیین میکند. در گذشته تاریخ هم همین طور بوده است؛ با این تفاوت مهم که در نظام و مدل عقلانیت دنیای امروز راهی برای محکوم کردن و نابحق دانستن نظام سلطه وجود ندارد؛ اگر از این چارچوبه فرهنگ مدرن بیرون برویم میتوانیم فرهنگهایی داشته باشیم که به لحاظ نظری آن را محکوم کنیم. اگر حقیقتی جز آنچه انسان اراده میکند وجود ندارد چگونه میتوانیم آنچه با اراده انسان به وجود آمده است خطا بدانیم؛ اگر میخواهیم امری را مستقل از رفتار انسانها حقیقت بدانیم از این مساله که حقیقت یک برساخت و محصول کار انسان است باید فراتر برویم. در این صورت است که میتوانیم بنشینیم دور هم و در جستجوی حقیقت گفتگو کنیم.
روز دوم نشست علمی ادیان، تمدنها و حقوق بشر فردا پنجشنبه ساعت ۱۳ در دانشگاه باقرالعلوم قم برگزار خواهد شد.