اندیشههای انساندوستانه سعدی
خانم «مو هونگ یان» استاد دانشگاه مطالعات خارجی پکن در جستاری به موضوع «اندیشههای انساندوستانه سعدی» پرداخته است.

در جستاری که خانم «مو هونگ یان» استاد دانشگاه مطالعات خارجی پکن نوشته، آمده است: سعدی (۱۲۰۸–۱۲۹۲)، در خانوادهای مذهبی در شیراز دیده به جهان گشود و از کودکی در فضای آموزههای سختگیرانه دینی پرورش یافت. از سال ۱۲۲۷ میلادی، بهعنوان صوفی سیّاح، راه سفر در پیش گرفت و در طی سی سال، گسترهای پهناور از سرزمینهای اسلامی را درنوردید. این جهانگردی طولانی، او را با تلخیها و رنجهای اقشار فرودست جامعه روبه رو ساخت و چشمانش را به واقعیتهای زندگی مردمان گشود. مشاهدۀ این دردها و مشقتها، سعدی را بر آن داشت تا در پی راهی برای تأمین آسایش و خوشبختی مردم باشد. این تجربیات سرانجام در شکلگیری اندیشههای انساندوستانۀ سعدی، مؤثر واقع شدند و در دو اثر برجسته اش، گلستان و بوستان، متبلور گشتند.
هرچند گلستان دارای داستان یکپارچه و روایتهای پیچیده نیست، اما حکایتهای گوناگون آن حول محور اصلی اندیشۀ سعدی، یعنی همان انساندوستی شکل گرفتهاند. این کتاب مملو از داستانهایی دربارۀ پارسایان (صوفیان و درویشان) است. سعدی در عین ستایش از خلوص نیت و تقوای حقیقی برخی از ایشان، بیپرده، ریاکاری و دورویی گروهی دیگر را نکوهش میکند. از دیدگاه سعدی، زاهد و سالک حقیقی، کسی است که دل در گرو نوعدوستی داشته باشد. چنانکه میگوید: «عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست»
به اعتقاد سعدی، آنکه با کردار نیکو و عمل راستین، محبت خود را به دیگران نشان میدهد، بسی برتر از زاهدی است که ظاهری آراسته به تزویر دارد. به عنوان مثال، در باب دوم، حکایت شانزدهم چنین آمده است: «آن پادشاهی که دست نوازش بر سر درویشان میکشید، در بهشت جای گرفت؛ اما آن زاهدی که همواره در پی قرب پادشاه بود، به دوزخ افتاد.»
در حکایت سیونهم، مردی پارسا ناگهان از گوشهنشینی و ریاضت دست میکشد و به درس و مدرسه روی میآورد. چون از او سبب این دگرگونی را پرسیدند، پاسخ داد: «زاهد تنها خرقۀ خویش را از آب بیرون میکشد، اما عالِم، غریقان را نجات میدهد». این نوع نگرش سعدی به انساندوستی، شباهت بسیاری به آموزۀ ”رن“ (Ren) از حکیم عالیقدر چین کنفوسیوس دارد و از دیدگاه اخلاقی، بسیار ارزشمند است.
سدی که سی سال از عمر خود را در سفر و مشاهدۀ مصائب مردم گذرانده بود، بهخوبی از تأثیر آشوبهای اجتماعی بر زندگی مردم آگاه بود. و همین تجربهها در او آرزوی برپایی جامعهای در صلح و دوستی را برانگیخت، جایی که در آن مردم بتوانند با آسایش و امنیت زندگی کنند. سعدی تحقق این آرزو را در وجود پادشاهی عادل و خردمند میدید. او در این باره میگوید: «اگر پادشاه شب را به آسودگی به سر برد، بینوایان خواب خوش نخواهند داشت؛ اما اگر پادشاه در دل شب بیدار بماند و به حال رعیت بیندیشد، مردم در آسودگی سر بر بالین خواهند نهاد.»
بر همین اساس، گلستان لبریز از حکایاتی است که به پادشاهان، درس کشورداری و سیاستمداری میآموزد و راه و رسم حکومتداری را به آنان نشان میدهد. او میگوید: «برای پایداری حکومت، باید از ستم دست شست و عدل را پیشه ساخت“»، «ستمگر شایستۀ پادشاهی نیست، همانگونه که گرگ را نمیتوان چوپان گله دانست، پادشاهی که به ستم و استثمار مردم برخیزد، بنیان کشور خویش را به دست خویش ویران میسازد.»
در نهایت باید گفت، این سخنان نیز تجلیبخش اندیشۀ انساندوستی و مهرورزی او هستند. در این حکایات، سعدی ستمگران را برای عبرت فرمانروایان نکوهش میکند و در مقابل، پادشاهان دادگر را میستاید تا الگویی برای دیگر حکمرانان شوند. بااینحال، آنچه اندیشۀ سعدی را ارزشمندتر میسازد، توجه او به نقش مردم در سرنوشت کشورهاست.
او میگوید: «سرنوشت کشورها بسته به دلهای مردم است». سعدی گاه پادشاه را به چوپان یا باغبان و ملت را به گلۀ گوسفندان یا باغ تشبیه میکند و بر این نکته تأکید دارد که چوپان یا باغبان باید از گله یا باغ خود مراقبت کند. این نگرش، آشکارا جلوهای از اندیشۀ مهرورزی و انساندوستی سعدی را به نمایش میگذارد.
یکی دیگر از مضامین اصلی گلستان، سخن گفتن از راه و رسم زندگی و اخلاقیات است. به جز فصل نخست که در آن سعدی، راهکارهایی برای حکمرانی شایسته به فرمانروایان ارائه میکند، سایر بخشهای کتاب، دربردارندۀ فضایل انسانی است. سعدی فضیلتهای انسان را برمیشمارد و آنها را در قالب ویژگیهای یک مسلمان کامل توصیف میکند. از جمله این فضایل، که در حقیقت ارزشهای مشترک بشری هستند، میتوان به ایمان و عشق به پروردگار، شکرگزاری، نیکوکاری، فروتنی، قناعت، کمگویی و ... اشاره کرد.
هدف سعدی از ترویج این ویژگیهای اخلاقی، دستیابی به انسان کاملی است که بتواند مقرب درگاه الهی گردد. او بر این باور است که انسان چه فقیر باشد چه غنی، تنها در صورت داشتن این فضایل اخلاقی است که میتواند از رحمت الهی برخوردار شود. چنانکه در آخرین حکایت این کتاب آمده است: «پروردگار بلندمرتبه، توانگری را میستاید که فروتنیِ فقیران را دارد و تهیدستی را میپسندد که صفات نیکوی توانگران را در خویش پرورده است. نیکوترین توانگر، آن است که به بینوایان رحمت آورد، و سرافرازترین نیازمند، آن است که چشم امید به دارایی توانگران ندوزد.»
این سخن بازتابی از اندیشه مهروزی و انساندوستی سعدی است که با آموزههای «شادمانی در فقر» و «نیکرفتاری در توانگری» حکیم عالیقدر سرزمین چین، کنفوسیوس، شباهت بسیار دارد.
جوهرۀ اصلی گلستان وبوستان، اندیشۀ والای انساندوستی سعدی است. او انسان دوستی را اصلی بنیادین در روابط بشری برمیشمارد و این مفهوم را در یکی از مشهورترین سرودههایش چنین به تصویر میکشد:
”بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آدمی“
این شعر، چکیدهای از اندیشۀ انساندوستی سعدی است و مردم میگویند امروزه به عنوان شعار سازمان ملل متحد در مقر اصلی آن نصب شده است. باوجود اینکه این گفتۀ مردم صحیح نیست، اما این آرزوی زیبای مردم است . حقیقت این است که این شعر بر روی فرشی که از سوی دولت ایران به سازمان ملل متحد اهدا شده، نوشته شده و هم اکنون این فرش در کنار نقاشی نفیسی از ”دیوار چین“ بر روی یکی از دیوارهای داخلی سازمان ملل نصب است.
به هر حال، این شعر سعدی به عنوان اصولی برای همزیستی صلحآمیز میان کشورها و اقوام مختلف در نظر گرفته میشود. بیگمان، تنها زمانی که انسانها، کشورها و ملتها بر اساس انسانیت و نوعدوستی با یکدیگر رفتار کنند، صلح و آرامش در جامعه برقرار خواهد شد، مردم در آسایش زندگی خواهند کرد و بشریت به پیشرفت و تعالی خواهد رسید.
این حقیقتی است که در طول تاریخ، همواره صادق بوده است. به همین دلیل است که گلستان و بوستان سعدی، تأثیری ژرف و ماندگار بر ذهن و ضمیر مردم داشتهاند و خود او نیز به سبب این آموزههای حکیمانه، در دل و جان ایرانیان جایگاهی والا یافته است، تا آنجا که از او به عنوان راهنمای معنوی و اخلاقی مردم ایران یاد میشود. این دو شاهکار سعدی، حتی در میان مسلمانان چین نیز تأثیر شایان توجهی داشتهاند، تا جایی که از قرن چهاردهم میلادی،گلستان به عنوان یکی از متون اصلی کلاسیک در مدارس اسلامی چین تدریس میشده است.
روابط عمومی و اطلاع رسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی