• 1404/02/01 - 10:56
  • 126
  • زمان مطالعه : 7 دقیقه

مسیر سال؛ «برندسازی فرهنگی به ارتقای قدرت نرم ملی کمک می‌کند»

دیپلماسی فرهنگی ایران اگر از قالب نمادین فراتر برود، می‌تواند به پیشران سرمایه‌گذاری و تولید بدل شود. رایزن فرهنگی ایران در هند، با تاکید بر ضرورت راهبردی شدن سیاست‌ها، معتقد است که باید این ابزار فرهنگی موثر را به نظامی هوشمند و کارآفرین تبدیل بدل کرد و با شناخت واقعی ظرفیت‌ها، حلقه واسط تقویت اقتصاد خلاق و برندینگ ملی شد.

فریدالدین فریدعصر، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در هند در پاسخ به اینکه چطور می‌توان از دیپلماسی فرهنگی در خدمت سرمایه‌گذاری و تولید بهره برد گفت: رویکرد دستگاه دیپلماسی فرهنگی ایران نسبت به افزایش سرمایهگذاری برای تولید فرهنگی باید راهبردی، هوشمندانه و متکی بر ظرفیت‌های بومی و اقتضائات بین‌المللی باشد. دیپلماسی فرهنگی ایران اگر بخواهد نقش مؤثری در تقویت تولید ایفا کند، باید از سطح فعالیت‌های صرفاً نمادین عبور کرده و به یک «نظام راهبردی فرهنگی اقتصادی» تبدیل شود.

او با تاکید به این که در مرحله بعد،  دیپلماسی فرهنگی باید با «اقتصاد خلاق» گره بخورد؛ افزود: دستگاه دیپلماسی فرهنگی باید علاوه بر توجه به سازوکارهای دولتی حوزه فرهنگ، از نهادهای غیردولتی، هنرمندان مستقل، شتاب دهنده‌های فرهنگی و شرکت‌های خصوصی حمایت کند. این حمایت ها می‌توانند از طریق تسهیل مجوزها، ایجاد صندوق‌های حمایتی یا معرفی آنان در سطح بین‌المللی و معرفی مداوم ظرفیت‌های کشورهای هدف به عنوان بازار فرهنگی برای صادرات انجام بگیرد. همچنین، می‌تواند زمینه‌ساز جذب سرمایه‌گذاران خارجی در حوزه فرهنگ باشد. این سرمایه‌گذاری می‌تواند از سوی ایرانیان مقیم خارج، نهادهای بین‌المللی یا حتی دولت‌های همسو صورت گیرد. البته این مشارکت‌ها باید با حفظ استقلال و هویت فرهنگی انجام شود.

ضرورت تعامل هوشمندانه با بازارهای فرهنگی جهان

این متولی فرهنگی ادامه داد: بنابراین، تعامل هوشمندانه با بازارهای فرهنگی جهان، به دیپلماسی فرهنگی بُعدی عملیاتی و اقتصادی خواهد بخشید.دو نکته اینجا حائز اهمیت است: نخست، بهره‌گیری از دیپلماسی فرهنگی به‌عنوان ابزار برندینگ ملی است. به عبارت دیگر، سرمایه‌گذاری در تولید فرهنگی باید همسو با برندسازی فرهنگی کشور باشد. تولیداتی که تصویر مثبتی از فرهنگ ایرانی در جهان ارائه دهند و جذابیت فرهنگی ایران را افزایش دهند که می‌تواند به تقویت «قدرت نرم» جمهوری اسلامی ایران کمک شایان توجه‌ای کند. دوم، تعامل با کشورهای هدف و شناخت بازارهای فرهنگی است. دیپلماسی فرهنگی باید برای تولیدات فرهنگی ایرانی بازارسازی کند. این مستلزم شناخت دقیق ذائقه فرهنگی کشورهای هدف، مشارکت با نهادهای فرهنگی آن‌ها و ترجمه و بومی‌سازی محتواهاست.

او درباره این که آیا می‌توان فعالیت‌های فرهنگی ایران در خارج از کشور را به‌گونه‌ای هدایت کرد که در خدمت رونق سرمایه‌گذاری برای تولید در داخل کشور باشد نیز گفت: این مسئله بسیار مهمی است. برای آنکه فعالیت‌های فرهنگی ایران در خارج از کشور در مسیر رونق سرمایه‌گذاری برای تولید قرار گیرند، باید نگاه سنتی به دیپلماسی فرهنگی تغییر کند و با رویکردی کارآفرینانه، شبکه‌ای و بین‌المللی جایگزین شود. این تحول مستلزم پیوند مؤثر میان فرهنگ، اقتصاد و سیاست خارجی است.

فرید عصر درباره برخی ضرورت‌ها در بهره‌مندی  از دیپلماسی فرهنگی گفت: با توجه به نکاتی که اشاره شد،  باید از دیپلماسی فرهنگی چندلایه بهره بگیریم؛ یعنی در کنار رایزنی‌های رسمی، از ظرفیت‌های مردمی و بخش خصوصی نیز بهره‌ ببریم. همچنین ایجاد پلتفرم‌های مشترک تولید و توزیع با کشورهای هدف یا استفاده از پلتفرم های موجود در بازارهای جهانی از جمله هند، می‌تواند محصولات فرهنگی ایران را به مخاطبان جهانی برساند و در عین حال سرمایه و دانش فنی به داخل کشور بازگرداند. این اتفاق وقتی ثمربخش خواهد بود که نهادهای تسهیل‌گر فرهنگی نیز نقش خود را ایفا کنند و البته مانع بزرگ تحریم های بین المللی هم باید برداشته شود.

این رایزن فرهنگی با اشاره به برخی چالش‌های اصلی فعالیت‌های فرهنگی بین‌المللی ایران در رونق‌بخشی به سرمایه‌گذاری داخلی نیز گفت:  مهم‌ترین چالش، فقدان پیوند راهبردی و نهادی میان دیپلماسی فرهنگی و نظام اقتصادی کشور است. بسیاری از فعالیت‌های فرهنگی بین‌المللی ایران بیشتر جنبه تبلیغاتی یا نمادین دارند و فاقد اهداف مشخص اقتصادی هستند. در حالی که اگر هدف‌گذاری درستی صورت گیرد، همین فعالیت‌ها می‌توانند مقدمه‌ای برای جذب سرمایه‌گذاری، صادرات محصولات فرهنگی و یا حتی انتقال فناوری و دانش نرم به داخل باشند.

او ادامه داد: مشکل دیگر، نبود نهادهای واسط و کارآمد است که بتوانند هم حلقه اتصال بین تولیدکنندگان داخلی و بازارهای جهانی باشند و هم فرآیندهای اداری و حقوقی را برای سرمایه‌گذاران تسهیل کنند. افزون بر آن، برخی روایت‌هایی که از ایران در عرصه بین‌المللی ارائه می‌شود، تصویر اقتصادی-فرهنگی جذابی را بازتاب نمی‌دهد و بیشتر بر وجوه سنتی یا سیاست‌زده تمرکز دارد. نکته ای که قبلا هم به آن اشاره کرده ام این است که در سرمایه گذاری فرهنگی در حوزه بین الملل ما بیش از آنکه بر اساس نیازسنجی جوامع هدف بخواهیم تولید کنیم علاقه داریم بر اساس درک و نیاز خودمان اقدام کنیم.

اهمیت طرح‌های تشویقی برای تولیدکنندگان داخلی و خارجی

رایزن فرهنگی ایران در هند افزود: در واقع ما بیش از آنکه به وجه بازتابی فرهنگ و هنر توجه داشته باشیم علاقه‌مند هستیم که بُعد شکل دهنده فرهنگ و هنر را ترویج کنیم و با تولیدات خودمان نوعی از فرهنگ و  اندیشه را برای مخاطبان جهانی شکل دهیم. این مساله به خودی خود ایرادی ندارد اما زمانی ممکن و موفق خواهد بود که ما بخشی از زنجیره توزیع فرهنگی و رسانه‌ای جهان باشیم و نه یک جزیره جدا افتاده.

او با اشاره به مورد مهمی که باید مورد توجه عموم مدیران و دست‌اندرکاران فرهنگی در سازمان‌ها و وزارت‌های مختلف قرار بگیرد گفت:  به طور خلاصه باید بگویم که در شرایط فعلی در حالی که ما در رسانه‌ها و پلتفرم های جهانی حضوری نداریم بی توجهی مضاعف به نیازهای روز مخاطبان در تولید فرهنگی به معنای یک شکست کامل در دیپلماسی فرهنگی است. در نتیجه، مخاطبان جهانی کمتر به تولیدات ایرانی به‌عنوان فرصت اقتصادی نگاه می‌کنند. همچنین نباید فراموش کرد که بسیاری از تولیدات فرهنگی حتی اگر در خارج از کشور موفق باشند، به دلیل مشکلات ساختاری در نظام بانکی، حقوقی یا تجاری، نمی‌توانند درآمدهای خود را به داخل منتقل کنند. پس می‌بینیم که مجموعه‌ای از چالش‌های نهادی، مدیریتی، تصویری و حقوقی در کار است.

یکی از سوالاتی که دراین بین مطرح می‌شود، آن است که آیا با دیپلماسی فرهنگی فقط می‌توان بر افزایش صادرات محصولات فرهنگی برای کمک به تحقق شعار سال، تمرکز کرد یا فعالیت‌های دیگری نیز  دراین زمینه متصور است؟ فرید عصر دراین رابطه نیز افزود: دیپلماسی فرهنگی می‌تواند بسیار فراتر از افزایش صادرات محصولات فرهنگی عمل کند. صادرات یکی از مسیرهاست، اما ظرفیت‌های دیپلماسی فرهنگی در خدمت تحقق شعار سال، گسترده‌تر، چندلایه‌تر و عمیق‌تر است. برای مثال، جذب سرمایه‌گذاری خارجی در حوزه‌های فرهنگی از فیلم و موسیقی گرفته تا گردشگری و فناوری‌های فرهنگی می‌تواند به تولید داخلی، اشتغال و رشد اقتصاد خلاق کمک کند. از سوی دیگر، برندسازی فرهنگی ایران از طریق دیپلماسی فرهنگی، باعث می‌شود محصولات ایرانی با هویتی متمایز و جذاب در بازار جهانی عرضه شوند.

او ادامه داد: در کنار این، گردشگری فرهنگی نیز یکی دیگر از ظرفیت‌های مغفول مانده است. ورود گردشگرانی که به هنر، معماری، زبان فارسی یا آیین‌های فرهنگی ایران علاقه‌مندند، هم‌زمان به توسعه فرهنگی و اقتصادی منجر خواهد شد. برای تحقق این چشم‌انداز در سطح راهبردی، نخستین گام بازنگری در نگاه سیاست‌گذاران به دیپلماسی فرهنگی است. دوم، ایجاد یک نقشه راه ملی برای دیپلماسی فرهنگی اقتصادی است که در آن اهداف مشخص، کشورهای هدف، شاخص‌های عملکرد و نهادهای مسئول به‌طور شفاف تعریف شده باشند. سوم، تشکیل یا تقویت نهادهای تسهیل‌گر و میانجی که بتوانند بین بازیگران دولتی، بخش خصوصی، فعالان فرهنگی و نهادهای بین‌المللی پیوند برقرار کنند.

این متولی فرهنگی درباره ضرورت دیگری که در مسیر بهره‌مندی از دیپلماسی فرهنگی برای کمک به تحقق شعار سال نباید از آن غفلت کرد نیز گفت: چهارم، طراحی مشوق‌ها و بسته‌های حمایتی برای تولیدکنندگان داخلی و سرمایه‌گذاران خارجی در حوزه فرهنگ است؛ از معافیت‌های مالیاتی گرفته تا تضمین خرید آثار یا تسهیل فرآیندهای ثبت مالکیت فکری. بنابراین، اگر واقعاً بخواهیم شعار سال را محقق کنیم، باید از ظرفیت‌های پنهان و بالفعل دیپلماسی فرهنگی غافل نمانیم. دیپلماسی فرهنگی، اگر راهبردی، شبکه‌محور و تولیدمحور باشد، می‌تواند به یکی از موتورهای اصلی رشد اقتصادی، اشتغال‌زایی و ارتقای تصویر مثبت ایران در عرصه بین الملل تبدیل شود.

روابط عمومی و اطلاع رسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
. .

. .

About Us

The argument in favor of using filler text goes something like this: If you use arey real content in the Consulting Process anytime you reachtent.