دیپلماسی فرهنگی؛ تعریف، اهداف و نتایج
دیپلماسی در واقع فن مدیریت تعامل با جهان خارج از سوی نهادها، سازمانها و دولتهاست. قطعاً ابزارها و مکانیسمهای متعددی برای اعمال این مدیریت میتوان به کار گرفت.
هر گاه بخواهیم، چیزی را بسازیم، ابتدا نیاز به فرهنگ آن داریم و بعد خود آن. در اینجا، فرهنگ یعنی اندیشه، طرح، روش، ارائه و اثبات. در واقع برای اینکه بتوانیم سازندگی ایجاد کنیم، باید فرهنگش را ابتدا برقرار کنیم. اگر میخواهیم در تولید، جهش داشته باشیم، باید فرهنگش را مدنظر قرار دهیم و اگر میخواهیم جهش تولید را با مشارکت مردم به سرانجام برسانیم، باید که براساس آنچه در جامعه و میان مردم میگذرد، فرهنگش را بسازیم.
حال اگر بخواهیم، این کار را در حد متعالی و حد اعلایش به وجود آوریم، همانا گسترش ارتباط با جهان پیرامون است. در واقع رمز موفقیت کشورها در داخل، ایجاد فرهنگ ارتباط درست و مستحکم با خارج است؛ فرهنگی عزتمندانه و هوشمندانه. به جمع این نیاز، میگویند دیپلماسی فرهنگی.
بر اساس تعریف میلتون کامینگز، دیپلماسی فرهنگی عبارت است از «مبادله و تبادل ایدهها، انگارهها، ایدهآلها، اندیشهها، اطلاعات، هنر، دانش، مهارتها، باورها، سنتها و سایر خاصهها و عناصر فرهنگی میان یک کشور و دیگر کشورها و ملتها جهت ایجاد و تقویت درک و فهم متقابل.»
دیپلماسی فرهنگی حوزهای از دیپلماسی است که به برقراری، توسعه و پیگیری روابط با کشورهای خارجی از طریق فرهنگ، هنر و آموزش مربوط است.
به عبارتی، دیپلماسی فرهنگی با استفاده از فرهنگ و عناصر و مؤلفههای فرهنگی مانند ایدهها، ارزشها، اطلاعات، هنر، زبان و ادبیات و... بر افکار عمومی دیگر کشورها تأثیر بگذارد و از طریق نزدیک کردن هرچه بیشتر نظرات و افکار مردمان سرزمینهای مختلف و گاه با تأکید بر مشترکات فرهنگی فیمابین، به تقویت تفاهم متقابل کمک کند.
دیپلماسی در واقع فن مدیریت تعامل با جهان خارج از سوی نهادها، سازمانها و دولتهاست. قطعاً ابزارها و مکانیسمهای متعددی برای اعمال این مدیریت میتوان به کار گرفت. منظور از دیپلماسی فرهنگی تلاش برای درک، مطلع ساختن، مشارکت دادن و تأثیرگذاردن بر مردم دیگر کشورهاست. بر اساس تعریفی دیگر، دیپلماسی فرهنگی تبادل ایدهها، اطلاعات، هنر و دیگر جنبههای فرهنگ میان ملتها به منظور تقویت تفاهم متقابل است. دیپلماسی فرهنگی، در واقع تأمین منافع ملی با استفاده از ابزارهای فرهنگی است.
نظریهپردازان زیادی به تعریف دیپلماسی فرهنگی، اهداف و نتایج آن پرداختهاند. از جمله اینها میتوان به نظریه مالون پرداخت: «معماری بزرگراهی دوطرفه به منظور ایجاد کانال برای معرفی تصویر واقعی ارزشهای یک ملت و درعین حال، تلاشی برای دریافت درست تصاویر واقعی از سایر ملتها و فهم ارزشهای آنان است.»
صنایع خلاق و فرهنگی، یکی از موضوعاتی است که هم گزینه مردمی بودن در آن هویداست و هم تولید در آن، بارز است. ضمن آنکه شرایط ارتباطی مؤثر و پایدار را با جهان خارج، به خوبی میتواند به وجود آورد. صنایع فرهنگی، وجوه مختلفی دارد که از سینما و هنرهای تجسمی گرفته تا صنایع دستی و بازیهای رایانهای، گسترهای رنگارنگ و متنوع میسازد که خوشبختانه کشور ما در این بخشها، پر از جذابیت است و هنرمندانش صاحب امضا.
مطمئن هستم که شعار امسال، در این وادی، به درستی و کمال قابل تحقق است و سرحدات سربلندی را برای ما جابهجا و گستردهتر خواهد کرد؛ این گوی و این میدان.