ایران درس بقا میدهد
این قضاوت که ایران در پاسخ به حمله اسرائیل، «جنگ جهانی» جدیدی را در منطقه به راه نینداخت و در نتیجه ضعیف عمل کرد، برای خود ایرانیها و همسایگانشان کاملا غیرمنطقی به نظر میرسد.
وضعیت مداوم مبارزه و تاریخ کهن، این اطمینان را در میان نخبگان ایرانی ایجاد کرده که هرگونه تعامل با شرکای خارجی تنها میتواند بر اساس درک روشن از منافع طرفین باشد.
مقامات ایرانی دوست دارند بگویند که کشورشان یکی از معدود کشورهایی به جز ایالات متحده است که در آن کودتای سازماندهی شده از بیرون غیرممکن است. دلیل آن ساده است: در تهران، مانند واشنگتن، سفارت آمریکا وجود ندارد.
تا حدی، این قضاوت منطقی به نظر میرسد؛ کشور کاملا و به صورت قابل اعتمادی از نفوذ خارج از کشور بسته است. برای تقریبا 50 سال، روابط رسمی با ایالات متحده در سطح کمی بالاتر از آنچه کره شمالی به آمریکاییها اجازه داده بوده است. با این حال، تبادل اطلاعات با غرب در همه جا وجود دارد، هیچ اثری از انزوا نیست و کیفیت زبان انگلیسی در بین نخبگان ایرانی یکی از بالاترین کیفیتهایی است که من با آن مواجه شدهام. بنابراین درک پیچیدگیهای زندگی اجتماعی و سیاسی ایرانیان از منظر اندیشههای خطی و ساده شده ما کاملا غیرممکن است.
این اما نمیتواند مانعی برای رصد زندگی ایرانی باشد. آنها به ویژه اکنون کنجکاو هستند که جمهوری اسلامی دوره دیگری از تشدید تنش را در درگیری همیشگی خود با اسرائیل پشت سر گذاشته است: دو هفته پیش، دهها پهپاد تهاجمی و موشک بالستیک از خاک ایران به سوی کشور یهودی پرتاب شد.
از لحاظ مفهومی، رویارویی ایران و اسرائیل بر اساس انکار تهران از حق وجود دشمن است. اتفاقا این دیدگاه با نظر برخی از یهودیان ارتدوکس مطابقت دارد که اسرائیل را یک موجود صهیونیستی میدانند که ایجاد آن با اراده خداوند در مورد قوم یهود در تضاد است. در عمل، در امتداد مسیر پیچیده خود در حال توسعه است که در آن طرفین تاکنون موفق شدهاند از یک درگیری نظامی در مقیاس بزرگ اجتناب کنند.
گفتن این موضوع تا چه زمانی ادامه خواهد داشت دشوار است، اما بدیهیست که طرفین یک فاجعه نظامی عمومی را سناریوی قابل قبولی برای خود نمیبینند. شاید به همین دلیل است که تشدید تنشهای دورهای در «جبهه» اسرائیل در ایران متفاوت از روسیه، اروپا، آسیا یا حتی ایالات متحده دیده میشود.
برداشت ما از رویدادهای دراماتیک در روابط بین دولتها بر اساس کلیشههای سیاست اروپا در قرن بیستم باقی میماند و با افسونهایی که از سوی ایالات متحده درباره نیاتش نسبت به خود روسیه وجود دارد تقویت میشود. هر دو، به بیان ملایم، برای درک ماهیت فرآیندهایی که در این منطقه مهم رخ میدهد، کاملا کافی نیستند و آنها در واقع سیاست بینالملل را در مظاهر عادی تاریخی آن نمایندگی میکنند. با مبارزه و رقابت مداوم، اما بدون میل به سقوط در یک نبرد سرنوشتساز، که تنها یک برنده از آن بیرون خواهد آمد. چرا این کار را انجام دهید اگر میتوانید بدون فدا کردن خود، یک بازی ظریف نظامی-دیپلماتیک انجام دهید؟
بنابراین، این قضاوت که ایران در پاسخ به حمله اسرائیل، «جنگ جهانی» جدیدی را در منطقه به راه نینداخت و در نتیجه ضعیف عمل کرد، برای خود ایرانیها و همسایگانشان کاملا غیرمنطقی به نظر میرسد.
ایرانیها واقعا کار جدیدی کردند؛ آنها از خاک خود حمله گستردهای را به اسرائیل انجام دادند. این کاریست که تل آویو در روابط خود با سایر کشورها از اوایل دهه 1970 تجربه نکرده است و تأثیر آن کاملا تازه بود.
این امر که تقریبا تمام پهپادها و موشکها سرنگون شده باشند نیز از نظر اهمیت سیاسی این رویداد، هیچ اهمیتی ندارد. علاوه بر آن، این کار توسط آمریکاییها و متحدان آنها انجام شد. آنها بلافاصله اعلام کردند که بدون حمایتشان اسرائیل به هیچ وجه قادر به مقابله با آن نبود و این عواقب فاجعه باری برای شهرت دولت یهودی به عنوان یک نیروی نظامی قدرتمند به همراه دارد.
کل ماجرای لشکرکشی اسرائیل علیه فلسطینیها و رویارویی با ایران در مرحله کنونی، به طور فزایندهای تل آویو را به ایالات متحده وصل میکند که نه تنها به عنوان یک داور، بلکه به عنوان حامی نظامی دولت یهود عمل کرده است. از دیدگاه ایران، چنین فرآیندی از نظر عینی سودمند است چراکه اقتدار اسرائیل در منطقه را تضعیف میکند و موضوعات جدیدی را برای گفتگو با آمریکا به تهران میدهد.
آنچه در مورد گفتگو با ایرانیها خوب است آنکه هیچ اشارهای به نیاز به نوعی توافق «نهایی» با ایالات متحده یا اسرائیل نشده است. امکان «صلح ابدی» به وضوح در تفکر استراتژیک آنها غایب است. در تهران عموما از آن تفکر ]اغراقآمیز[ اروپای شرقی در مورد احتمال «آینده روشن» خبری نیست.
دو هفته پیش، ایران توانایی انجام حملات گسترده در فواصل قابل توجه را نشان داد و اثر نمایشی این بسیار بیشتر از بعد نظامی است. تهران با به راه انداختن یک جنگ واقعی با اسرائیل، نمیتوانست به چیزی جز ضرر دست یابد. خب، ایرانیها ارتشی به اسرائیل نمیفرستند و خود را در معرض سلاحهای هستهای تلآویو و موشکهای آمریکاییها قرار نمیدهند و بنابراین برای آنها یک سود خالص سیاسی باقی ماند. به ویژه با توجه به این واقعیت که خود اسرائیلیها در پاسخ به هیچ وجه کاری جز حمله به یک هدف کاملا ناچیز ایرانی انجام ندادند. به هر حال، هیچ کس علاقهای به این ندارد که در ازای چنین محدودیتی، ایالات متحده به دولت اسرائیل در مورد فلسطینیان چه اجازهای داده است.
بنابراین، همه کسانی که در تهران با آنها ارتباط برقرار کردم، ابراز اطمینان میکنند که امتیاز سیاسی دور بعدی در روابط با اسرائیل به نفع جمهوری اسلامی بوده است و به همین دلیل، همانطور که میبینیم، آنها دلایلی دارند. سیاست خارجی ایران و در خاورمیانه به طور کلی، دیپلماسی است که در آن توسل به زور به شدت محدود بوده و همواره در خدمت اهداف سیاسی است. حتی ترور وحشتناکی که اسرائیل در سرزمینهای فلسطینی انجام میدهد، به منزله جنگ نابودی با جهان عرب نیست. به عبارت دیگر، بمباران نوار غزه، سرنوشت اسرائیل را تغییر داد اما نه به این دلیل که همه همسایگان عرب با او مخالفت کردند، این اتفاق نیفتاد و ایران ظاهرا از این نتایج کاملا راضی است.
به همین ترتیب، ورود اخیر این کشور به بریکس، که باید با همکاران ایرانی نیز زیاد مورد بحث قرار میگرفت، به نفع ایران است. گسترش بریکس یک ویژگی کاملا سیاسی داشت؛ نیاز به گرفتن لحظه محبوبیت این گروه در پس زمینه کاهش اقتدار غرب.
ایران درک میکند که بریکس یک اتحاد نظامی یا یک ساختار بینالمللی مستحکم نیست. آنها آمادهاند تا همراه با سایر اعضای گروه به دنبال راه حلهای جدید و خلاقانه برای وظایفی باشند که در حال حاضر با یکدیگر مرتبط هستند؛ ایجاد یک زیرساخت جدید برای تجارت آزاد و سرمایهگذاری. علاوه بر این، تهران خود تجربه بسیار محکمی در سیاستگذاریها و روابط اقتصادی دارد که در برابر فشار غرب آسیبناپذیر است. از این نظر، ورود ایران به بریکس منافع روسیه را به طور کامل تامین میکند.
ایران چندین دهه است که برای استقلال خود در روابط با غرب و در واقع با کل جهان هزینه پرداخته است. وضعیت مداوم مبارزه، مانند تاریخ باستان، در میان نخبگان ایرانی این باور راسخ را ایجاد کرده است که هرگونه تعامل با شرکای خارجی تنها بر اساس درک روشن از منافع طرفین میتواند باشد. این در واقع بسیار راحت است به ویژه با توجه به این واقعیت که برخلاف برخی از همسایگان نسبتا دوست ایران در شمال و شمال غرب، او توانایی خود را برای وفای به قول و «دور نرفتن» در چارچوب توافقهای قبلا انجامشده تأیید کرد. اما اینکه فکر کنیم ایرانیها حاضرند منافع خود را به خاطر متحدانشان قربانی کنند، اشتباه فاحشی است که دیپلماسی روسیه، خدا را شکر، تاکنون مرتکب نشده است.
در سطح ادراک عمومی نیز قابل تأمل است که ایران همیشه تنها به منافع خود پایبند خواهد بود و از این نظر نشاندهنده قدرت نمونه همان نظم جهانی است که در آن جایی برای موقعیت ممتاز برخی دولتها و موقعیت ناتوان برخی دیگر وجود نخواهد داشت؛ کشوری ایدهآل با اکثریت جهانی که از ورود آن به عرصه سیاست جهانی کاملا مطمئن هستیم.
منبع:
https://vz.ru/opinions/2024/4/26/1265278.html
تیموفی بارداچف؛ مدیر برنامههای اندیشکده والدای
26 آوریل 2024
ترجمه: زهره حمدیه