بمناسبت 25 نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
سکوت نیز جرم است
ارتش اشغالگر صهیونیستی یکی از بدترین خصلت های انسانی را به نمایش می گذارد - انتقام گیری، زمانی که ناتوان هستند. این بمباران های وحشیانه قدرت خود را نشان نمی دهد - برعکس، آنها ناتوانی خود را برای مقابله شرافتمندانه و نظامی با مردمی که ده ها سال در زندان به سر می برند، نشان می دهند.
چنین موضوعاتی فرصت بسیار خوبی برای بهبود روابط در جامعه و همچنین برای تقبیح و ابهام زدایی از مهندسی اجتماعی است که توسط به اصطلاح انجام می شود. سیاست جنسیتی که عمدتاً توسط زنان هدایت می شود و به کمک آن سیاست، جامعه تقسیم می شود. مثل این است که کسی کانالی را حفر کند، اما هر چیزی را که حفر میکند، پشت سرش میاندازد - میبینید که کسی چیزی کنده است، اما در نهایت همه چیز به جای منظمتر شدن، زشتتر و پراکندهتر میشود.
نمونههای زیادی از ریاکاری در این جهان کوچک و بسته ایدئولوگهای سیاستهای جنسیتی وجود دارد، اگرچه همه آنها نتیجه به اصطلاح جامعه باز است که توسط کارل پوپر شبه فیلسوف، در کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» ارائه شده است. یکی از بزرگترین حامیان و تامین کنندگان مالی برای اجرای ایده های دیوانه این کتاب، جرج سوروس، یک بشردوست قلابی، اما در واقع یک نازی، دلال سهام و سرمایه گذار انحلال دولت ها و جوامع سنتی، به نفع توده های رنگارنگ بی شکل است.
هر جنایتی جرم است و اختراع کلمه ای مانند زن کشی فایده ای ندارد، برعکس، بیشتر بر ایجاد شکاف بین دو جنس که تأثیر می گذارد. علاوه بر این، برای مردان تبعیض قائل می شود. این نوع تبعیض علیه مردان یک اقدام هوشمندانه و با سوء نیت و نیات شیطانی است. در طول اجرای مهندسی اجتماعی که در آشپزخانه سوروس پخته شد، به برخی هنجارهای قانونی رسید که نه قانونی است و نه هنجار. کافی است یک زن به پلیس زنگ بزند و بگوید یکی در خانه با او بدرفتاری می کند تا پلیس بلافاصله بیاید و مرد را از خانه اش بیرون کند، چون زن گفته است. اینجاست که کل سیستم حقوقی و امنیتی یک کشور بدلیل بررسی نکردن حتی یک کلمه گفته شده توسط زنان در چنین شرایطی فرو میپاشد
خشونت اگر توسط مردی علیه زن انجام شود، اغلب در ملاء عام به تفصیل توصیف می شود. با این حال، اگر این کار توسط زنان انجام شود، به ندرت حرفی وجود دارد. فقط به یک مثال اشاره می کنم: حدود دو سال پیش، زنی شوهرش را در حیاط خانه شان کشت، در حالی که مادرشوهرش، کمک می کرد تا او را در آلونکی در حیاط گچ کنند. زن به همه اعضای خانواده از جمله دو فرزند گفت که این مرد به روسیه بازگشته است و در آنجا کار می کند (به خاطر خانواده و رفاه آنها) در این بین، دختر بزرگتر پاسپورت پدرش را در خانه پیدا کرد و به عمویش اطلاع داد. معلوم شد که مرد بدبخت هرگز کشور را ترک نکرد و به روسیه نرفته است. همچنین معلوم شد که این زن معشوقه دارد. نمونه دیگر زنی است که با تبر به شوهر خفته خود ضربه زد. چنین چیزهایی پنهان است تا بت نبرد برای به اصطلاح حقوق زنان را مختل نکند.
در عین حال، شکل دیگری از خشونت نادیده گرفته می شود - خشونت روانی که بیشتر توسط زنان علیه مردان انجام می شود. به نظر می رسد که مقوله روانشناختی عنصر بسیار مهمی در ساخت همه شبه نظریه ها از جمله این نظریه جنسیتی است. خشونت روانی غیرقابل اثبات اگر با خشونت فیزیکی همراه نباشد.
یکی از شعارهای اصلی مبارزان به اصطلاح حقوق زن که در مجامع عمومی سر می کردند این بود: تن من، انتخاب من. تمام دنیای غرب و دیکتاتوری لیبرال از آنها حمایت کردند. سپس همان شعار توسط افراد مختلف در سراسر جهان در جریان عملیات اطلاعات بیولوژیکی علیه بشریت که به نام Corona/Covid نامیده شد، استفاده شد.
فمینیست ها و مبارزان حقوق زنان وقتی مردم را مجبور به واکسن زدن کردند همه ساکت بودند، اکنون تخمین زده می شود که حدود 17 میلیون نفر - اعم از زن و مرد و کودک - در نتیجه واکسیناسیون در جهان جان خود را از دست داده اند.
نمونه دیگری از ریاکاری زنان در فرهنگ غرب که به زور به ما تحمیل می شود، در اصطلاح «برابری» است. جالب است که اگر به آمار نگاه کنید در آن گروه کوچکی از زنان، موقعیت های استراتژیک در ادارات دولتی دارند آن زنان نمی خواهند معدنچی، زباله گرد، گورکن، لوله کش، نقاش، حامل گونی سیمان و غیره باشند... آنها می خواهند منحصراً مدیر، کارگردان، طراح، روانشناس و به همین ترتیب صاحب برخی از مشاغل فانتزی باشند.
اینجاست که به یکی دیگر از تناقضات کلیدی می رسیم که این شبه نظریه جنسیتی بر آن استوار است - و آن زبان است. ورود اشکال غیرطبیعی زبان به یک زبان تجاوز به زبان است - تجاوز به فرهنگ است. زبان نیز یکی از ویژگی های هویت یک ملت و جامعه است. به اصطلاح "زبان حساس به جنسیت" در غذاهای آنگلوساکسون پخته می شد، جایی که زبان مادری آن انگلیسی است. زبان انگلیسی بسیار ضعیف و فقیر است - این که تبدیل به زبان جهانی شده است به معنای خوب بودن آن نیست - فقط به این معنی است که جهان آنگلوساکسون در نیات استعماری و هژمونیک خود تهاجمی تر بود. زبان صربی مانند سایر زبان های قاره اروپا دارای فعل، صفت و سایر اشکال برای جنسیت مؤنث، جدا از مذکر است. بنابراین، در ساختار زبانهای قارهای اروپا و نیز زبانهای دیگر مانند فارسی، عربی، ژاپنی، فرمهایی برای جنسیت مؤنث وجود دارد لذا ابداع کلمات احمقانهای که در ماهیت یک زبان نمی گنجد، دیوانگی است.
مهندسی زبان را همچنین از بیانیه وزارت امور خارجه در مورد وضعیت غزه نیز می توان دریافت - که گرچه ارتباط مستقیمی با جنایت علیه زنان ندارد، اما به طور کلی به جرم و جنایت مربوط می شود.
"وزارت امور خارجه بخشنامه ای ایمیلی را برای همه کارمندان خود (که با مردم در ارتباط هستند) ارسال کرده است که در آن استفاده از کلمات و عبارات زیر صریحاً ممنوع است: تنش زدایی / آتش بس، توقف خشونت / خونریزی، بازگرداندن صلح.
اینگونه است که مهندسی اجتماعی انجام می شود. ارتش اشغالگر صهیونیستی در مقابل دیدگان همه مرتکب جنایات جنگی، نسل کشی و پاکسازی قومی مردم فلسطین می شود. همچنین نباید فراموش کرد که تعداد زیادی از اعضای ارتش اشغالگر صهیونیستی زن هستند.
حتی یک سازمان غیردولتی که با به اصطلاح حقوق زنان سروکار دارد، حداقل یک اطلاعیه رسمی منتشر نکرد لذا این تصور به وجود می آید که آنها این بار به هیچ حقوقی از زنان علاقه ندارند. این نمونه ای از توجه گزینشی، عدالت گزینشی و دیگر واکنش های روان پریشی بسیار مشکوک به برخی رویدادهای اجتماعی به طور کلی مهم است.
در یک ماه و نیم گذشته حدود 15000 نفر در غزه جان باختند - 70 درصد قربانیان زن و کودک بودند. ارتش اشغالگر صهیونیستی نتوانست حماس را نابود کند. اگرچه اسرائیل از آن به عنوان بهانه ای برای بمباران بی رویه بیمارستان ها، مدارس، دانشگاه ها، ساختمان های مذهبی استفاده می کند. برای یادآوری، آنها یکی از قدیمی ترین کلیساهای مسیحی را بمباران کردند. این کلیسا برای مدت طولانی دوام آورد و فلسطینی ها قرن ها از آن محافظت می کردند. بمباران بیمارستان ها، مدارس و ساختمان های مذهبی یک جنایت است.
ارتش اشغالگر صهیونیستی یکی از بدترین خصلت های انسانی را به نمایش می گذارد - انتقام گیری، زمانی که ناتوان هستند. این بمباران های وحشیانه قدرت خود را نشان نمی دهد - برعکس، آنها ناتوانی خود را برای مقابله شرافتمندانه و نظامی با مردمی که ده ها سال در زندان به سر می برند، نشان می دهند.
یکی دیگر از نشانه های ناتوانی، هدف قرار دادن غیرنظامیان است - این همان کاری است که ناتو در سال 1999 در اینجا( صربستان) انجام داد.
بوبانا آنجلکویچ / جنبش بین المللی اوراسیا بلگراد-مسکو
نظر خود را بنویسید.