-->
logo
logo
دیپلماسی فرهنگیِ ترازِ چهل واره ی دوم انقلاب اسلامی
  • 1401/02/11 - 10:16
  • 726
  • زمان مطالعه : 36 دقیقه
مصاحبه با دکتر عبدالله حاجی صادقی

ناگفته هایی از دفاع مقدس

دفاع مقدس یکى از درخشان ترین صحنه هاى نقش آفرینى ملت مسلمان ایران است و هنوز ناگفته هاى بسیارى دارد که لازم است بیان شود تا نسلهاى آینده با ایثار و فداکارى ملت ایران و رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس بیشتر آشنا شوند.

به گزارش روابط عمومی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و به نقل از خبرگزاری دفاع مقدس؛ حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالله حاجى صادقى در صحنه هاى نظامى و فرهنگى دفاع مقدس نقش آفرین بودند و هم اینک به عنوان رئیس پژوهشکده تحقیقات اسلامى مسئولیت دیگرى در سنگر علم و تحقیق بر عهده دارند. آقاى حاجى صادقى در مصاحبه ای شرکت کردند و توجه شما را به متن مصاحبه جلب مى نماییم.



با درود به ارواح پاک شهداى اسلام، شهداى عزیز دفاع مقدس و امام شهیدان و آرزوى اینکه حفظ ارزشهاى دوران دفاع مقدس ما را در حفظ و تداوم انقلاب یارى کند که یقینا چنین است. من ابتدا این نکته را عرض کنم که من در جنگ فرمانده و رزمنده نبودم، ولى ناظر مجاهدت ها و تلاش و پیکار مخلصانه فرماندهان و رزمندگان بوده ام. به عنوان کسى که تماشاگر فعالیتهاى آنها بوده، مى توانم حرف بزنم، ولى به عنوان فرمانده یا فرد مؤثرترى در جنگ، نه؛ و شاید اگر فرصتى مى بود که این ناگفته ها را از زبان برخى از فرماندهان عزیز مى شنیدیم بهتر بود، هنوز هم هستند دربین ما افرادى مثل سردار شهید کاظمى که ناگفته ها و اسرارى را از جنگ در سینه هاى خود دارند. من از شما که این اقدام را کردید تشکر مى کنم، ولى عرض مى کنم که آدرس را اشتباه آمده اید باید سراغ بعضى از ا ین عزیزان مى رفتید! ولى حالا امیدواریم که فتح بابى باشد که به آن عزیزان هم فرصت دهید و قبول زحمت کنند و ان شاء اله بتوانیم در مراحل دیگر از زبان آن عزیزان هم گفته ها و مطالب لازم را بشنویم.

همانطورى که اشاره کردید، در باره دفاع مقدس، علیرغم همه آثار و مطالبى که گفته شده، هنوز حق مطلب ادا نشده. البته منظور از ناگفته ها، آن اسرار نظامى نیست که نباید گفته شود. اما ناگفته هایى از آن دوران هنوز هم وجود دارد که شایسته است، در نوشته ها، در رمان ها، در فیلم ها و مانند آن توجه ویژه اى به آنها بشود. اما در خصوص بعد معنوى، آنچه من مى توانم بگویم از زبان خودم نباشد بهتر است. از زبان حماسه سازان شهید بگویم که غالب آنها معتقد بودند جنگ 8 ساله ما و دفاع مقدس ما جنگ بین ایمان و کفر بود و در صحنه هاى نبرد هر گاه بعد معنوى، ارتباط با خدا، اخلاص، بى توجهى به امکانات دنیوى و در یک کلمه توکّل قوى تر بود، موفقیت، پیروزى و سلحشورى خودش را بیشتر نشان مى داد و اگر احیانا در بعضى مواقع ما به امکانات مادى، نیروى انسانى ـ از لحاظ کمیت ـ و طرح و عملیات خودمان تا حدودى اعتماد مى کردیم، با عدم موفقیت روبه رو مى شدیم. شاید اینها به خاطر این بود که خدا مى خواست ما را متوجه کند، که رو به کدام سمت و سو داریم. در همین رابطه شاید نقل یکى دو خاطره بى مناسبت نباشد و بعد یک استفاده اى بکنم.

اوایل جنگ، فکر کنم اسفند 59 و اوایل سال 60 بود. در سپاه خرمشهر بودم و قرار بود بیایم قم و برگردم. براى خداحافظى خدمت شهید جهان آرا رسیدم و گفتم دارم مى روم قم و برگردم. شما فرمایشى ندارید؟ شهید محمد جهان آرا برادر عجیبى بود، برادر فوق العاده اى بود! او این جمله را به این مضمون به من گفت: «وقتى به قم رسیدى، سلام مرا به علما و مخصوصا آیت الله مشکینى برسانید و بگویید ما فرماندهان در جبهه ها خیلى که تلاش کنیم، دو کار را مى توانیم انجام دهیم: یکى شکم رزمندگان را سیر کنیم و غذا به آنها برسانیم تا رمق جنگیدن داشته باشند، دوم سلاح آنها را از مهمات پر کنیم تا امکان مبارزه داشته باشند. اما (حضرت) آیت اللّه مشکینى! اینجا نه شکم پر مى جنگد نه سلاح پر! اینجا ایمان است که در برابر کفر مى جنگد. اینجا باورها و اعتقادات است که مى جنگد. اینجا اندیشه هاب معنوى و باورهاى معنوى مبارزه مى کند و اعتقادات مذهبى است که در برابر دشمنى استقامت مى کند که هم از ما سیرتر است و هم امکاناتش از ما بیشتر است و هیچ کمبودى در این زمینه ندارد! این بیانى بود که ایشان فرمودند و بعد قریب به این مضمون فرمودند: «پشتیبانى از این بعد و پر کردن ظرف روح ها، بر عهده شماست و حوزه هاى علمیه باید همواره تغذیه کننده ایمان و معنویت و ارزش هاى اسلامى جبهه ها باشند.»

این یک خاطره که مربوط به اوایل جنگ بود و همیشه در ذهن من بوده است و یکى هم از آخر جنگ بگویم.

بعد از یکى از عملیاتها که موفقیت لازم را ما به دست نیاوردیم و لازم بود فرماندهان براى عملیات دیگرى آماده شوند که آن عدم موفقیت را جبران کنند، مرحوم شهید میثمى که از شخصیتهاى برجسته و کم نظیر و در سلک روحانیت بود، طلبه هاى مستقر در قرارگاه ها را جمع کرد تا ما را توجیه کند که برویم در یگانها و قرارگاههاى خودمان و کارى بکنیم که رزمندگان براى عملیاتهاى بعدى بمانند و فرماندهان را در این زمینه کمک کنیم. یک جمله اى ایشان آنجا فرمود که این هم تحلیل زیبایى است. فرمود «توان ما به میزان امکانات در دست ما نیست؛ توان ما به میزان اتصال ما به خداست. در میدان رزم و مبارزه هر چه این اتصال را قوى تر کنیم، توانمندتر خواهیم شد و اقتدار ما بیشتر خواهد بود و هر کجا که این ارتباط ضعیف بشود، هر چند امکانات ما زیادتر باشد، ضعیف تر مى شویم.» من مى خواهم این نتیجه را بگیرم که دفاع مقدس هشت ساله ما، تمام جنگها و غزوات و سریه هاى زمان پیامبر را در دل خود داشت! ما در جریان دفاع مقدس، بدر را دیدیم که یک عده قلیل چگونه بر یک عده کثیر غلبه مى کنند؛ در دفاع مقدس احد را دیدیم که اگر احیانا در یک محور، بعضى از نیروها توجه شان به دستور فرماندهى ضعیف مى شود و یا خداى ناکرده غیر از آنچه که مسائل انقلاب و نظام و خدا مى خواهد، چیز دیگرى در دل بعضى ها رسوخ مى کند، چه عواقبى دارد!

و هم حنین را دیدیم که اگر جایى اعتماد ما به کمیت نیروى ما و امکانات بود، خدا چگونه ما را متنبه مى ساخت. حاصل همه اینها این بود که یک نیروهایى ساخته شده اند که اکنون وقتى سراغ آنها مى روید، آن بعد ارزشى و اخلاصشان بر همه چیز مى چربد. و به این باور رسیده اند که تنها عامل پیروزى ما همان معنویت بود.

از قول شهید میثمى بگویم: «گویا خدا خواسته است که پایین همه عملیاتهاى ما بخورد: میْد این اللّه (made in Alaah). تعبیرشان این بود خدا نمى خواهد که پایین هیچ عملیاتى بخورد: میْد این سپاه ـ میْد این ارتش و... .»

 

هر کجا اخلاص بود کمک کرد و موفقیت را هم نشان داد.

 

حالا صحنه هاى مختلف آن از اول جنگ گرفته تا پایان جنگ بسیار فراوان است.

 

بعد دوم را هم من فقط اشاره اى به آن بکنم: فقط این نبود که معنویت رزمندگان، بر دفاع مقدس اثر بگذارد، بلکه دفاع مقدس هم در معنوى کردن رزمندگان اسلام نقش داشت! که شاید ما کمتر به آن توجه کرده ایم. اینکه امام فرمودند جبهه ها یک دانشگاه است، دانشگاه فیزیک نبود، دانشگاه تعالى و رشد بود، دانشگاه رسیدن به مقصد بود، دانشگاه یافتن صراط مستقیم و حرکت بر آن صراط مستقیم بود. بسیار توانست جوانهاى ما را بسازد. این لایه دفاع مقدس براى من بسیار قابل توجه است. دفاع مقدس توانست جوانان ما و مردم ما را به گونه اى بسازد که نه تنها در دهه اول بلکه در دهه هاى بعد هم جزو حافظان اصلى انقلاب اسلامى باشند و در راه حفظ انقلاب، دیگران به تبع از آنها نقش آفرین بودند.
من خودم در دوران جنگ به یاد دارم آدمهایى را که روز ورودشان به دفاع مقدس و روز برگشتشان بسیار فرق مى کرد ـ آنها که شهید شدند به جاى خود. ـ آنهایى که براى سه ماه آمده بودند، براى شش ماه آمده بودند، در دفاع مقدس متحول شده بودند و بسیارى از عزیزان مى گفتند ما در اعزام دوم و سوممان، براى آن به جبهه آمده ایم که علاوه بر خدمت به دفاع مقدس، از دفاع مقدس بهره بگیریم!

در دوران دفاع مقدس، خدمت یکى از عرفا رسیدیم. بحث ارزیابى جنگ بود. گفتیم آقا خیلى از نیروهاى ما شهید شدند، دویست هزار نفر از جوانها و بهترین انسانهاى ما از دست ما رفتند؛ آن عارف با شدت عصبانیت پاسخ داد: «شما متوجه نیستید. یکى از بهترین آثار دفاع مقدس این دویست هزار شهید بود! یکى از بهترین آثار دفاع مقدس این بود که عده اى این در به روى آنها باز شد به طور خاص! خدا آنها را دعوت کرد و آنها به ملاقات خدا رفتند!

مگر نه آن است که همه باید این دنیا را ترک کنیم. مگر نه آن است که همه باید بمیریم. اما چه مرگى شیرین تر از شهادت؟»

امدادهاى الهى

حصون: درباره امدادهاى غیبى در دفاع مقدس، توضیح بفرمایید.

امدادهاى الهى فقط این نبود که در صحنه جنگ موفقیتى حاصل شود، بعضى اوقات در قرارگاه عملیاتى یک فکرى به ذهن فرماندهى خطور مى کرد که باعث پیروزیها مى شد.
این که اینجا چگونه عمل کنیم، اینجا از چه محورى حرکت کنیم، چه تاریخى را براى عملیات انتخاب کنم و حتى تاکتیکها و شیوه هاى عملیاتى چه باشد! من تقریبا در بعضى از جلساتى که این عزیزان طراحى مى کردند فقط به عنوان شنونده و یک طلبه اى که در خدمت این عزیزان بودم نگاه مى کردم و به خودم اجازه دخالت نمى دادم. اما شاهد بودم یک نور الهى آنها را به این فکر مى کشاند. اول هم که کسى این فکر را مطرح مى کرد، براى همه شگفت آور بود که اولا چگونه این فکر به ذهن او خطور کرده و ثانیا آیا شدنى است یا خیر؟ و بعد کم کم یک توافق جمعى روشن پیدا مى کردند و با یک عزم راسخ و با تکیه بر تکلیف گرایى بر این اساس حرکت مى کردند. و لذا مى توانستند شگفتیهاى بزرگى را خلق کنند. کشور ما قبل از این هم مورد تعرض واقع شده بود، در زمانهایى که حکومتهاى به ظاهر مقتدرى هم داشت. اما هیچ وقت نتوانسته بود جز در این دفاع مقدس این چنین با افتخار و سربلند از تمامیت ارضى، ارزشها، باورها و اصول خود دفاع کند!

اخلاص سبب شد خدا آنها را هدایت کند. حقیقتا باز باید بگویم عملکرد این عزیزان مصداق «والذّین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا» بود. اینها جهادشان در راه خدا بود و هدایت اینان به دست خدا انجام مى گرفت و نه تنها خرمشهر را خدا آزاد کرد، هشت سال دفاع مقدس را نیز تدبیر الهى مدیریت کرد و همانطور که اشاره کردم، حتى آن جاهایى هم که پیروزى مورد نظر و مطلوب به دست نیامد، بعد دیدیم مصلحتى بوده است و یک آثار دیگرى داشته است. من اینها را مقایسه مى کنم با جنگ احد در صدر اسلام. در احد مسلمانان خیلى ضربه خوردند، ولى بعدا دیدند دست آوردى دارد، یک رشد و یک تعالى دارد که ارزش آن هزینه را داشت. در این جهت هم من امیدوارم که فرماندهان، بیایند و بعضى از مصادیق این نبوغ ها را که قابل گفتن است، در نشریه شما بگویند که چگونه از اروند رود گذشتند و موانع پیچیده و فوق مدرن دشمن را شکستند و در فاو مستقر شدند؟

بیان یک ظلم در حق دفاع مقدس

این نکته را هم اشاره کنم گاهى یکى از ظلمهایى که به د فاع مقدس مى شود این است که گفته مى شود عراقى ها خیلى ترسو بودند، راحت اسیر مى شدند راحت.... خیر! همه اش اینطور نبود؛ بله، در جایى که رزمندگان با اخلاص مى رفتند، دشمن قدرت و انگیزه مقاومت را از دست مى داد! اما به سبب وضعى که صدام به وجود آورده بود و مدیریتى که در جنگ انجام مى داد، آنها مجبور بودند تا آخرین قطره خونشان هم بجنگند تا هم خود اعدام نشوند و هم خانواده ایشان اجازه زندگى داشته باشند! که این مسأله را من خودم در صحبت با بیش از 20 نفر از افسران و فرماندهان عراقى که به اسارت درآمده بودند به صورت مستند شنیدم.

و عظمت رزمندگان و فرماندهان دوران دفاع مقدس ما این بود که از پس چنین دشمنى برآمدند! یک دشمن ساکت ضعیف ناتوان را شکست دادن که کار بزرگى نیست. یک دشمن مجهز به همه امکانات، داراى همه ابزارها و فرصت ها و اطلاعات لازم، را شکست دادن کار بزرگى است. من بعد از فتح خرمشهر وقتى به اتفاق شهید موسوى وارد شهر خرمشهر شدم ـ آن موقع ایشان فرمانده سپاه خرمشهر بود ـ باورم نمى شد که عراقى ها رفته باشند! آمده بودند که نروند، آمده بودند که بمانند! و لذا خیلى از امکانات را هم در گمرگ و دیگر جاها از بین نبرده بودند. فکر نمى کردند لازم باشد از بین ببرند. من به جوانان عزیز عرض مى کنم که دوران دفاع مقدس سخت، اما شیرین بود. دوران دفاع مقدس علاوه بر مشکلات نظامى اش هواى بسیار گرم و طاقت فرساى خوزستان (پنجاه درجه بالاى صفر) و بسیار سرد غرب (گاهى بیست درجه زیر صفر) را رزمندگان تحمل مى کردند. سلاح هاى شیمیایى را تحمل مى کردند. شهادت یارانشان را تحمل مى کردند. اما دفاع از انقلاب و نظام و اسلام را بر همه چیز ترجیح مى دادند و همین باعث شد خدا به آنها عنایتى بکند و ذهن هاى خلاق و افرادى را بدهد که الان هم بعضى از آنها به مدیریتهایى که وارد مى شوند و کشورهاى دیگر با آنها ارتباط برقرار مى کنند، متحیر مى مانند که این جوان چه زیبا مى فهمد، چه زیبا تحلیل مى کند و چه زیبا مدیریت مى کند! نتیجه اینکه حتى اگر توانمندى دنیوى هم مى خواهید و قدرت مدیریت و عزت مى خواهید سراغ خدا باید بروید و آن را از خدا بگیرید. انسان با پیوند با خدا از نظر فکرى و دنیوى هم رشد قوى ترى خواهد داشت.
ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

حصون: درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر نظرتان چیست؟ جنگ هایى که در گذشته بر ایران تحمیل شد، به ویژه در دوره قاجار (پس از آقا محمد خان)، عمدتا با شکست تحقیرآمیز ایران همراه بود، بخشهاى ارزشمندى از کشور ما در دو قرار داد ننگین گلستان و ترکمانچاى از ایران جدا شد. سرزمینهایى که بعضى از آنها به دلیل جدایى از ایران، امروز هم براى ما مشکلاتى را مى آفرینند، بویژه در بحث مباحث قومى. در همین دوران هرات و افغانستان از ایران جدا شد و بعد هم در دوره پهلوى بحرین از ایران جدا شد و در واقع کل کشور ابتدا به انگلیس بعد هم به آمریکا واگذار شد. ما در هشت سال دفاع مقدس واقعا دستاورد بزرگى را داشتیم که البته در آینده باز ارزش آن بیشتر روشن خواهد شد، با وجود این پیروزى بزرگ، برخى شبهاتى در باره دفاع هشت ساله ملت ایران در مقابل عراق و ابرقدرتها مطرح مى کنند. یکى از آنها این است که «ما نمى بایست پس از فتح خرمشهر جنگ را ادامه مى دادیم!».
نمى دانم آنچه من در این باره اشاره مى کنم تا به حال گفته شده یا نه؟ اما یکى از محورهاى مظلومیت دفاع مقدس و رزمندگان عزیز را همین تحلیل ها مى دانم؛ تحلیل از ناحیه کسانى که دفاع مقدس را درک نکردند و بعضى از آنها حتى داخل کشور نبودند. اگر نخواهیم سوء ظن داشته باشیم که نسبت به بعضیشان داریم ـ اعتقاد داریم که نادان بودند و هستند و بلکه کنار ملت ما نبودند، با اطلاعاتشان با کمکهایشان، کنار دشمن ما بودند.

بعد از فتح خرمشهر، صدام براى بازسازى ارتش شکست خورده خود نیاز به یک فرصت داشت، تا پس از سازماندهى مجدد، دوباره به ایران حمله کند. ممکن است بعضى بگویند که دشمن آماده بود کوتاه بیاید. من عرض مى کنم این سؤال را جواب بدهند: چند سال بعد که ایران قطعنامه را پذیرفت، آیا دشمن هم قطعنامه را پذیرفت، یا عملیاتهاى جدیدى را سامان داد؟ حقیقت این است که صدام و اربابانى که او را هدایت مى کردند آمده بودند که انقلاب را براندازند! آمده بودند که کشور را تجزیه کنند منتها تاکتیکهاى خودشان را تغییر مى دادند.
لذا بعد از فتح خرمشهر دشمن احساس کرد نیاز به بازسازى دارد. نیاز به این دارد که یگانهاى خودش و سازمان خودش و برنامه هاى خودش را بازنگرى کند و این فرصت مى خواست. با این انگیزه، شعار پذیرش قطعنامه و برگشت به مرزها را داد!

جالب است بدانید در همین زمان غیر از آن جاهایى که رزمندگان ما دشمن را از مرزها بیرون کرده بودند، هیچ کجا خود دشمن به مرزهاى قبلى برنگشته بود!

چه تضمینى وجود داشت که اگر یک چنین فرصتى به دشمن داده مى شد، با یک قدرت و امکانات بیشترى هجوم نیاورد؟! و از این طرف اگر این فرصت به دشمن داده مى شد آیا آمادگى ما پایین نمى آمد؟ظ

مسأله این بود که دشمن آمده بود وارد خانه مردم شده بود، و همگى بسیج شده بودند مقابل این دشمن بایستند. خوب آیا آثار صلح یا هر قراردادى باعث نمى شد که مردم انگیزه هایشان را از دست بدهند. آیا آن وقت دشمن مجددا فرصت نمى کرد؟ حقیقت این است که غفلت از تاکتیک دشمن، بزرگترین عامل آسیب پذیرى ماست. بر عکس این آقایان، من عرض مى کنم یکى از امدادهاى الهى این بود که نگذاشت رزمندگان ما فریب این تاکتیک دشمن را بخورند. نگذاشت این فرصت به دشمن داده شود. نگذاشت یک خلأ ایجاد شود که در آن خلأ، آمادگى ما پایین بیاید و آمادگى دشمن بالا رود. این یک لطف الهى بود. در دوران دفاع مقدس حتى پس از پذیرش قطعنامه در هیچ کجا دیده نشد دشمن متجاوز بر اساس منطق و بر اساس توافق طرفین، یک وجب عقب رود. هرجا که رفت، عقب رانده شد. نه اینکه خود دشمن کوتاه بیاید. این رزمندگان ما، و دلاوریهاى آنها بود که دشمن را وادار به عقب نشینى کرد!
مصداق این بحث، حمله عملیات منافقین و عملیات مرصاد است. فقط منافقین نبودند که حمله کردند. بعد از پذیرش قطعنامه دشمن از محورهاى مختلف حمله کرد، یکى از این محورها این بود که منافقین را قربانى کنند.

من از نزدیک شاهد بودم که عراق قصد داشت منافقین را با آن امکانات فراوانى که روزهاى اول جنگ را به یاد مى آورد، قربانى کند!

آنقدر به اینها امکانات داده بودند که همان حرفهاى صدام در اول جنگ را تکرار مى کردند! صدام گفته بود که سه روز دیگر در اهواز برایتان صحبت مى کنم، اینها هم گفته بودند سه روز دیگر در باختران برایتان صحبت مى کنیم و چه مى کنیم و چه مى کنیم... .

حتى تجهیزات خودرویى آنها به گونه اى بود که تا تهران آمادگى رفتن داشته باشند. نفربرهایى آماده کرده بودند که حتى از جاده آسفالته هم بیایند. تلقى آنها این بود که ایران قطعنامه را پذیرفته و دیگر مقاومت آنچنانى ندارد، و امام هم از ادامه جنگ سرد شده. با این نیت آمدند و با این خیال خام چه ضربه بزرگى را متحمل شدند و لذا این هم لطف خدا بود. اینها اگر مى ماندند، بعد از جنگ، هم براى ما یک مشکل جدى بودند، هم براى دولت فعلى عراق اینها باید به یک خودکشى و یک انتحار دسته جمعى دست مى زدند. آن موقع شاید کسى متوجه نبود که این انتحارى که آنها انجام دادند، یک لطف الهى بود.

حقیقتاً ما باید به جوانمان سفارش کنیم که درباره دفاع مقدس، اگر تحلیلى هم مى خواهید بشنوید، از کسانى بشنوید که در خلق آن نقش داشتند. از امامى بشنوید که فرمود که ما در جنگ براى یک لحظه هم پشیمان نیستم. آنچه که در جنگ انجام دادیم درست همانى بوده است که باید انجام مى دادیم.
حتى عدم موفقیتهاى ما هم وقتى نگاه مى کنیم، مى گوییم خدایا شکرت، ما را هدایت کردى! دفاع مقدس ما حقیقتا مصداق جهاد و دفاع در راه خدا بود و خدا آن را مدیریت کرد. این ایرادها را به خدا هم مى گیرند. به پیامبر هم مى گرفتند. در جنگ احد به پیامبر پیشنهاد کردند که برویم بیرون شهر پیامبر احترام گذاشت و قبول کرد و بعد انتقاد کردند! یا در بعضى از غزوات دیگر به تدابیرى که پیامبر مى فرمودند بعضى ها ایراد مى گرفتند.

مگر به امیرالمؤمنین این ایرادها را نگرفتند؟ مگر على(ع) را از اوج پیروزى، به تن دادن به یک شکست مجبور نکردند؟ چه کسانى؟ کسانى که اهل درک مسائل ولایت نبودند!
من مى خواهم این را عرض بکنم آن کسى که مى گوید ما در دفاع مقدس برادر کشى کردیم، شایسته است که دهن او پر از خاک شود! یا بعد از خرمشهر چه باید انجام مى شد، نمى فهمد! ما اگر در برابر این تجاوز وحشتناک مقاومت نمى کردیم، از انقلاب، از اسلام نابى که به وسیله این انقلاب شکل گرفته بود الان خبرى نبود، و حتى خود آنها الان نبودند! ببینید که کشورهاى دیگر به ما چگونه نگاه مى کنند. شکر و سپاس خدا را که الان وقتى نگاه مى کنیم به دنیا هیچ کشورى و هیچ امتى به عظمت و اقتدار کشور ما نرسیده اند و الان غبطه ما را مى خورند.
حصون: درخواست آتش بس بعد از فتح خرمشهر، یک تاکتیکى بود که دشمن مى خواست جبهه ها را سرد نگه دارد و بعد در تجاوز بزرگترى اهداف نامشروع خود را پیگیرى کند. یک شاهد مثال بر این قضیه بعد از پذیرش قعطنامه بود که حضرتعالى فرمودید که آن حمله اى که صورت گرفت به کمک منافقین که خود خیانت بسیار بزرگى را در حق ملت ایران روا داشتند و این فصل خیانت منافقین در جنگ براى ملت ایران و به ویژه براى نسلهاى جدید ناگفته مانده است. این یک دلیل. نکته بعدى آن خوى تجاوزگرى صدام بود که به او اجازه نمى داد ساکت بماند بویژه اینکه هدف صدام شکست انقلاب اسلامى بود که در واقع به نمایندگى از استکبار و دشمنان انقلاب اسلامى در منطقه این کار را انجام مى داد و وقتى که در جنگ با ما به نتیجه نرسید، به کویت حمله کرد.

یعنى آنهایى که مى گویند صدام ساکت مى نشست، آدم شده بود، خوب اینجا را باید ببینند! همه این تجهیزات و امکانات دوباره علیه ما به کار گرفته مى شد. امّا سیاست استمرار جنگ که با فرماندهى معظم کل قوا حضرت امام(ره) بود و ایثار و فداکارى رزمندگان و ملت ایران صدام را مایوس کرد.
نقش امام خمینى(ره) در دفاع مقدس

حصون: در اینجا مى خواستم درباره نقش حضرت امام در دوران دفاع مقدس مطالبى ناگفته را براى ما بیان کنید.

حقیقت این است که مدیریت امام بر کل انقلاب و از جمله بر دفاع مقدس نشات گرفته از همان ولایت تشریعى خدا بود. رهبرى امام تجلى بخش و تبلور ولایت معصوم بود که ولایت معصوم خود تجلى بخش ولایت الله است. لذا در تحلیل و تبیین آن به راحتى نمى شود به همین اندیشه هاى خودمان اکتفا کنیم. این یک واقعیت است که معجزه اى بود. در رابطه با دفاع مقدس هم گرچه حضرت امام(ره) به ظاهر دور از صحنه جنگ، در جماران، مستقر بود اما با جرات مى توان گفت مدیریت جنگ، فرماندهى کل قوا به معناى واقعى اش به دست امام و هدایتها و دستورات امام انجام مى شد. مثلا به رزمندگان این پیام رسید که «امام خواهان آزادى مهران است». من نمى توانم جزئیات جلسه طرح مانور فرماندهان و رزمندگان را در این باره بازگو کنم. آنان براى اینکه این کار را انجام دهند و مهران را به گونه اى آزاد کنند که دشمن مجددا نتواند بر آن تسلط پیدا کند، باید عملیاتى گسترده را انجام مى دادند و قسمتهاى دیگرى مثل تپه هاى قلاویزان را هم به تصرف در مى آوردند.

اما پس از کارشناسى معلوم شد، نیروى انسانى و امکانات براى این عملیات، بیش از یک دوم مورد نیاز موجود نیست. ولى به مجرد اینکه عزیزان متوجه شدند نظر امام چیست، گویا خود این دستور و اراده امام، انشاء قدرت مى کرد. ایجاد توان مى کرد. نه فقط ایجاد تکلیف مى کرد، بلکه روحیه ها را بالا مى برد بالا تا جایى که به ایمان و استقامتى مى رسیدند که قرآن مى فرماید: یک نفر در مقابل بیست نفر مى تواند مقاومت کند! و دیدیم که مهران با همان نیروها و با همان توانمندیها آزاد شد و خیلى هم وسیع تر! حصر آبادان یکى از همین موارد بود، بنى صدر رفته بود و بچه ها خودشان را یافته بودند. اولین نکته اى که در ذهن آنها بود، این بود که امام خواسته است حصر آبادان شکسته شود. اتفاقا این اولین عملیات بزرگى بود که این عزیزان طراحى کردند، قبلا عملیات دیگرى را به این عظمت طراحى نکرده بودند.

دستاوردهاى دفاع مقدس

حصون: درباره دستاوردهاى دفاع مقدس نظرتان چیست و آیا به اهدافمان رسیدیم؟

اینکه فرمودید آیا به هدفمان رسیدیم، ما هدفى نداشتیم، دشمنى به ما حمله کرده بود باید در مقابلش مى ایستادیم! انقلابمان و نظاممان را حفظ مى کردیم. دشمن نتوانست یک وجب از زمین ما را بگیرد و ذره اى به انقلاب ما آسیب برساند این بزرگ ترین پیروزى بود، چون اجازه ندادیم که دشمن بتواند به اهدافش برسد! و حتى او را ناتوان و ذلیل و پشیمان کردیم! هم او را و هم همه پشتیبانان او را! ما اسم دوران هشت سال را گذاشته ایم دفاع مقدس. ما حمله نکرده بودیم. ما تعرضى نکرده بودیم که جایى را بگیریم. ما دنبال این بودیم که انقلابمان را حفظ کنیم، تمامیت ارضى و نظاممان را حفظ کنیم. که در طول دویست سال گذشته هیچ گاه کشور مثل این مقطع عمل نکرده بود، با این که عرض کردم ظاهرا آمادگى اش نبود.
اما نکته دوم اینکه آیا در کنار این پیروزى، به نتایجى دیگر هم رسیدیم یا نه دو مطلب را بیان کنم.

اول اینکه ببینیم دشمن با چه هدفى متعرض انقلاب شد و جنگ را تحمیل کرد. من به نظرم مى آید که هدف محورى و اساسى استکبار جهانى به همراهى نظام سوسیالیستى شرقى و دست نشاندگى صدام و برخى از دیگران که در منطقه بودند، این بود که انقلابى را که با ماهیت دینى شکل گرفته بود و این خطر را براى آنها داشت که به تدریج کل منطقه و کل جهان را تحت تاثیر قرار دهد، از بین ببرند. این جمله گویا مال نیکسون در همان اوائل انقلاب است که: «انقلاب اسلامى ایران زلزله اى است که تمام کاخها را، از جمله کاخ کرملین و کاخ سفید را ویران مى کند!» و لذا نیکسون پیشنهاد مى کند که دو ابرقدرت شرق و غرب در برابر این انقلاب اسلامى وحدت پیدا کنند. جالب این است که ایشان همان کسى است که چند سال قبل از آن کتابى در چهارصد و هفتاد صفحه درباره خطر پیشرفت کمونیسم به سوى غرب نوشت و غرب را ترساند از نفوذ کمونیسم در غرب! چطور شد که همین آقا بعد از پیروزى انقلاب، چنین پیشنهادى مى کند؟! بنده اعتقادم بر این است که در دهه اول انقلاب، یکى از مهم ترین عوامل بقاى انقلاب جنگ بود. نه تنها آنها به هدفشان نرسیدند، بلکه جنگ در تداوم و حفظ انقلاب کمک شایانى کرد! گوشه هایى را اگر بخواهم اشاره کنم یکى همین بود که اگر جنگ پیش نیامده بود خیلى از باطلها پیدا نمى شد و منافقین که بعد از انقلاب به عنوان مجاهدین خلق خیلى جاها مطرح بودند، باید یک جایى مى آمدند و در دوران دفاع مقدس با ترک صحنه دفاع از اسلام و انقلاب نشان مى دادند که باطلند. خطر جریان بنى صدر، جریان ملى گرایى و جریان منافقین و گروههاى چپ، در این کشور جز در پرتو جنگ قابل رفع نبود. اگر اینها در یک فضاى آرام مانده بودند، همان 11 میلیون رأى بنى صدر را به رخ ما مى کشیدند و نظام را استحاله مى کردند!

انقلاب ما خیلى سریع پیروز شد. بعد از پیروزى انقلاب هم مردم احساس کردند که به هدف رسیده اند: نظامى را از بین بردند و نظامى را جایگزین کردند. و حال باید بروند به دنبال کار و زندگیشان؛ در حالى که در تفکر اسلامى لازم است براى حفظ یک انقلاب و یک نظام، همواره مردم در صحنه باشند. این حضور و مشارکت مردمى و این انگیزه دخالت مردم در سرنوشت خودشان، در دوران دفاع مقدس شکل گرفت و قوى شد. رکن سوم نظام جمهورى اسلامى، پس از رکن ماهیت دینى و رکن رهبرى الهى انقلاب، حضور و مشارکت مردمى بود. این رکن در دوران دفاع مقدس بسیار قوى و توانمند نشان داده شد. بعد از دفاع مقدس هم هر چه داریم از پرتو همین حضور و همین مشارکت مردم بود. حقیقتاً دفاع مقدس انسانهایى را ساخت که امروز هم موجبات افتخار این کشورند. شاید هم گفتنش سزاوار نباشد، اما خیلى از کسانى که بعد از دفاع مقدس توانستند کارهاى بزرگى را انجام دهند و حتى در همین انرژى هسته اى، در مراکز علمى اش توانسته خلاقیت خود را نشان دهند، همان بسیجیان نوجوان دوران دفاع مقدس بودند. الان اگر مقام معظم رهبرى با افتخار به نیروى خلاق، متفکر و دانشمند جوان کشور ما افتخار مى کند ـ که 14 خرداد همین امسال کنار مرقد امام شاهدش بودیم ـ به برکت همین کسانى است که در دوران دفاع مقدس ساخته شدند.

بنابراین یکى از مهم ترین دستاوردهاى جنگ این بود که انقلاب ماند، موانع از بین رفت و پایه هاى انقلاب قوى تر شد.

دوم اینکه، جنگ را تحمیل کردند که حداقل از صدور انقلاب جلوگیرى کنند، نگذارند صداى این انقلاب به کشورهاى دیگر برسد، اما جنگ، بهترین رسانه شد تا حدود 5/1 میلیارد مسلمان جهان نداى انقلاب را بشنوند! و روحیه ضد استکبارى پیدا کنند... .

در آخرین حمله اى که اسرائیل، به غزه کرد، یا در حمله ناجوانمردانه به لبنان و دفاع جانانه حزب اللّه لبنان اگر توجه کنید، در تمام کشورهاى جهان روحیه ضد استکبارى راه افتاده است چه عاملى سبب شده که در گذشته رئیس جمهور آمریکا به هر کشورى وارد مى شد، آن کشور جشن مى گرفت، مردم آن کشور افتخار مى کردند. الان یک کشور را نام ببرید که آقاى بوش به آنجا سفر کند و تظاهراتى علیه آمریکا، و سردادن شعار مرگ بر آمریکا در آنجا رخ ندهد؟ این شکست دشمن است!
همان طور که جنگ، علیرغم میل دشمنان اسلام، مهمترین دریچه صدور انقلاب شد توانست این انقلاب را به خوبى صادر کند، قبل از انقلاب هم اخراج امام(ره) از عراق و قبول نکردن کویت و سرانجام حضور امام در پاریس، موجب تسریع در پیروزى انقلاب و بیان اهداف انقلاب گردید.

حضور جوانان مجروح شیمیایى، در کشورهاى اروپایى، نیز خود بهترین تبلیغ و بیان واقعیات جنگ به وسیله خود دشمنان بود.

ببینید جنگ کارى را کرد که انقلاب کرده بود. انقلاب ابهت استکبار را شکسته بود و جنگ پر و بال آن را ریخت. یک کشور تازه انقلاب کرده جوان، در برابر یک تهاجم به این وسعت و به این سبک، هم آسیب ندید و هم از انقلابش به خوبى دفاع کرد!

یکى از بودایى ها گفته بود انقلاب شما فقط احیاى اسلام نبود، احیاى تفکر دینى بود و مقاومتتان در دوران دفاع مقدس و ایستادگى که در برابر دشمن انجام دادید فقط این نبود که ایران ایستاد، بلکه نشان داد که مى توان در مقابل مجهزترین دشمن ایستادگى کرد و آن را سرنگون ساخت.
پس عامل دوم در صدور انقلاب اسلامى، به نظر بنده دفاع مقدس است.
امام وعده فرمودند که ما سنگرهاى کلیدى جهان را فتح مى کنیم. فتح این نیست که رزمندگان ما و سپاه ما برود جاهایى را بگیرد، فتح ما این است که قلوب را در اختیار داریم. رئیس جمهور ما به هر کشورى مى رود ببینید چگونه استقبال مى کنند؟

امروز در سازمانهاى جهانى و در مجالس بزرگ، انقلاب چه جایگاهى دارد؟ اسلام چه جایگاهى دارد؟

ما هنوز هم به آثار و تلاش رزمندگان افتخار مى کنیم. اینها الگوهاى جامعه ما هستند.

جامعه، مخصوصا جوانان جامعه نیاز به اسوه دارند، نیاز به الگو دارند. بعضى تلاش مى کنند بعد از دفاع مقدس الگوها را تغییر دهند، چهره هاى جدیدى بیاورند. حالا نمى خواهم بگویم چهره هاى بدى هستند، امّا چهره هاى دیگرى، غیر از چهره هاى ارزشى و ایثارگرى را دارند جایگزین الگوهاى ما مى کنند. ما باید مراقب این باشیم. ما نه با علم، نه با ورزش و نه با هیچ کدام از اینها مخالفتى نداریم. اما برجستگى کشور به علمى است که با ایمان گره خورده باشد و ورزشى است که داراى پشتوانه معنوى باشد. نحوه نادرست استقبال ما از تیم ملى فوتبال کشورمان بعد از شرکت در بازیهاى جام جهانى، نشان داد که ما منتظر این هستیم که دنیا چطور ورزش مى کند و الگوها کدام هستند؟
چرا شما در والیبال جانبازان این همه موفقید؟

مواظب باشید الگوهایتان عوض نشود و شاید خود این یک عنایت الهى باشد که به ما بفهماند در الگوسازى و الگوگیرى راه اشتباه نرویم و وقتى مى خواهیم مشترى جذب کنیم، براى تبلیغ، ماکت و چهره فوتبالیستهاى دنیا را الگو قرار ندهیم!

چرا ما دنبال نیروهاى ارزشى خود نباشیم؟

تلقى من این است که ما الان هم نیاز به این داریم اسوه هاى دوره دفاع مقدس مثل جهان آراها، مثل میثمى ها مثل باکرى ها مثل آخرین شهید این کاروان عشق، شهید احمد کاظمى و بسیارى از اینها را مطرح نماییم. جوانان عزیز، فکر نکنید اینها لذت نمى بردند، جنگ براى کسانى که داخلش بودند شیرین بود، چرا؟ چون مى دیدند براى خداست. لذت مى بردند از این که در هواى شدید و گرماى آنچنانى خوزستان و فشارهاى دشمن آن طور مقاومت مى کنند. برایشان لذت بخش بود، نه خسته کننده! انسان یاد آن صحابه پیامبر مى افتد که وقتى دشمنان روغن داغ مى کردند، تا او را در آن بیندازند، غمگین بود.

گفتند چرا؟ غمگینى، مگر دین تو بر حق نیست؟ گفت: غصه مى خورم چرا یک جان دارم، چرا هفتاد جان ندارم تا آن را این گونه در راه خدا فدا کنم! من به یاد دارم به عنوان طلبه اى که با این عزیزان حشر و نشر داشتیم، جوان رزمنده نزد من مى آمد و مى گفت من چه گناهى کرده ام که شهید نشده ام؟!

اعتقاد داشتند اگر کسى شهید نشده، یک اشکالى و گناهى داشته! جوانان عزیز، نگاه بچه هاى ما به شهادت، نگاه از دست رفتن نبود، مردن نبود، رسیدن بود! به قول آن عارف، بزرگ ترین نعمت جنگ آن بود که دویست هزار انسان به مقصد رسیدند. مگر ما نیامدیم در این دنیا مسیر از خاک به خدا را طى کنیم؟ خداوند در مورد شهید مى فرماید «عند ربهم یرزقون».
واقعا این الگوها را باید زنده و احیا کنیم و براى تداوم انقلاب به همین روحیه ها شدیدا نیازمند هستیم. ضمن اینکه به همه افراد دیگر و خدمتگزاران در صحنه ورزشى و علمى احترام مى گذاریم، اما این حرف را هم به مسئولین داریم که اگر موفقیت مى خواهید، چه در صحنه سازندگى، چه در صحنه علم، چه در صحنه ورزش، آن پشتوانه اختصاصى را که ما داریم و دنیا ندارد به آن برسید و آن، باورهاى دینى، اعتقادات و ارزشهاست. ما باید فوتبالیستهایمان هم وقتى به میدان وارد مى شوند، با وضو باشند. معتقد باشند که با بسم الله وارد شوند. معتقد باشند که سفیران انقلابند. به عنوان سفیران انقلاب بروند. واقعا رفتارشان آن سازندگى را که رزمندگان ما دارا بودند داشته باشند. اگر چنین شد یقین بدانید در میدان ورزش هم موفقیم، اما وقتى خودمان را با دیگران مقایسه کنیم و فقط بگوییم چقدر آنها امکانات دارند ما چقدر داریم، قطعا به پیروزى نخواهیم رسید.
دستاوردهاى نظامى دفاع مقدس

حصون: لطفاً درباره دستاوردهاى نظامى دفاع مقدس براى ارتش و سپاه یک مقدار توضیح بفرمایید.

ببینید همین که در دوران دفاع مقدس، ما هشت سال بدون پشتوانه اطلاعاتى و آموزشهاى کلاسیک دنیا توانستیم به بهترین شکل دفاع را مدیریت کنیم، این سبب شد یک مجموعه اى از تجربیات، قوانین و توانمندیهایى را کشف کنیم و اکنون در دوره هاى آموزش جنگ، مبناى ما همانهاست. آن تئورى هایى را که سالهاى سال در دنیا روى آن کار کردند، رزمندگان ما به زیبایى، بهتر از آن عمل کردند. این که امروز ما سپاهى داریم اینچنین مقتدر و توانمند که نام و توصیفش دشمن را به لرزه مى اندازد! این که پروژه دلتا، اتاق جنگ آمریکا محور کار خودش را انحلال سپاه و بسیج در ایران قرار مى دهد، و خود به صراحت اذعان مى کنند: یکى از تاکتیک ها و راهبردها ى ما در برابر انقلاب اسلامى آن است که سپاه و بسیج را از بین ببریم، به خاطر چیست؟ این سپاه از کجا این قدر قوى شده است؟

امروز سپاه، منهاى بسیج با پنج نیروى مقتدر، با توانمندى در سنگر مقدم پاسدارى از انقلاب، دشمن را ذلیل کرده. این یکى از برکات است و افتخار مى کنیم امروز ده میلیون بسیجى آماده داریم و به لطف الهى به زودى آن فرمان تاریخى امام شکل مى گیرد.

به فرموده مقام معظم رهبرى، با شکل گیرى ارتش بیست میلیونى انقلاب ما بیمه خواهد شد. اینها به برکت جنگ و دوران دفاع مقدس بود. همینطور ارتش ما، ارتش ما در دوران طاغوت یک ارتشى بود که مستشاران نظامى آمریکا اداره اش مى کردند خلاقیت نداشت؛ مدیریتهاى کلانش به دست نیروهاى ایرانى و نیروهاى ارزشى خودمان نبود؛ دست آمریکاییها بود. الان این ارتش یک نیروى مقتدر، توانمند، قدرتمند و مجهز به انواع سلاحهاست! و خلاقیت در سلاحهاى ماست. چرا وقتى یک موشک ما آزمایش مى شود، این همه نقد و نظر در جهان بر مى انگیزد؟!
مقام معظم رهبرى (به این مضمون) فرمودند: ما دینمان اجازه نداده که سلاح هاى کشتار جمعى هسته اى بسازیم، اما خود دنیا به این نتیجه رسیده است که ایران مى تواند، اگر بخواهد!
هر امکانى آنها فراهم کردند ما قوى ترش را فراهم کردیم. حق دارند نگران باشند، حق دارند بترسند... .
در مانور اخیر نیروهاى دریایى، شگفتیهاى بزرگى را نشان دادند. قایقهایى را نشان دادند که به قول بعضى از غربیها ناوهاى بزرگ آمریکایى در برابر این قایقهاى کوچک ایرانى توان مقاومت ندارند! اینها همه اش از برکات دوران دفاع مقدس است. امروز دیگر زمان آغاز انقلاب نیست که در جلسه اى که خود حضور داشتم، وقتى نیروى دریایى ایران را با دشمنان مقایسه مى کردند، نسبت ما، یک به هزار هم نمى رسید و کارشناسان به صراحت مى گفتند که ما نمى توانیم با آنها بجنگیم!

حصون: در واقع مى توانیم بگوییم که در دوران دفاع مقدس، سپاه و ارتش در بسیارى از ابعاد تشکیلاتى، تسلیحاتى و تجربیات نظامى، یک شبه ره صد ساله را پیموده اند.
درخواست همکارى از فرماندهان و مدیران

حصون: از این که به فصلنامه حصون، فصلنامه خودتان فرصت این مصاحبه را دادید بسیار تشکر مى کنم. در پایان اگر احساس مى کنید مطلبى یا خاطره ناگفته اى در این زمینه در سؤالهاى ما نبوده و بیان آن را براى مخاطبان محترم مفید مى دانید، بیان کنید.

من اجازه مى خواهم در خاتمه راجع به نشریه شما جمله اى را خطاب به عزیزان مسئول، مدیر و فرمانده عرض کنم. ببینید فرماندهان عزیز، نشریه حصون فصلنامه اى براى شماست و مخاطب اصلى اش هم شمایید. انتظار مى رود و شاید وظیفه باشد که شما نقش آفرینان، خالقان و شاهدان صحنه هاى دوران دفاع مقدس خلاقیتهایى را که ایجاد کردید به نسلهاى دیگر، به مدیران فعلى سپاه و مدیران بعدى منتقل کنید. اینها در سینه ها حبس نماند. علت اینکه مثل بنده اى وارد این مباحث مى شود، بزرگوارى شما و تواضع شما فرماندهان است، حق مطلب را شماها مى توانید ادا کنید. من استدعا مى کنم در ارتباط با دفاع مقدس ـ که شما دفاع از آن را و حفظ ارزشهاى آن را به فرموده مقام معظم رهبرى تکلیف خودتان مى دانید و براى استمرار و تداوم انقلاب مهمترین و بیشترین تاثیر را بر آن قائلید ـ تجربیات خود را در اختیار بقیه فرماندهان هم قرار دهید. عزیزان ما در نشریه حصون اصرارشان بر این است که متناسب با نیاز فرماندهان و ماموریت فرماندهان و وظایفى که دارند مطالبى را آماده کنند و در اختیار آنها قرار دهند و بهترین افراد در ارائه این مطالب خود شمایید. متواضعانه و با تمام اخلاص دست نیاز به طرف شما دراز کرده، از شما مى خواهیم قبل از آن که دیر شود آنچه را مى دانید منعکس کنید.


انتهای پیام/
  

نظر خود را بنویسید.

Copyright © 2022 icro.ir , All rights reserved