آپارتاید حقوق بشری؛ «بایستگی شبکهسازی حقوق بشری در شرق فرهنگی»
امیر رضائیپناه جامعهشناس و مدرس دانشگاه در یادداشتی به موضوع «بایستگی شبکهسازی حقوق بشری در شرق فرهنگی» میپردازد. او معتقد است میراث فرهنگی و تمدنی شرق فرهنگی، گنجینه غنی و سرشار از قلههای درخشان اخلاقی و الهی است که پاسخگوی جدی چالشها و بحرانهای انسان امروز است.

حقوق بشر به مثابه یک برساخت هویتی ـ تمدنی
مقولات نرمافزاری ریشه در فرهنگ و تجربه زیسته تاریخی- تمدنی دارد. موضوعات معطوف به زیست روزمره و تجربه زیسته بشر در کنه خود فرهنگی و تمدنی هستند. این که شما بر اساس چه حافظه، ذهنیت و نظام باورداشتی و مناسکی به مقولات بنگرید، اساس بینش و نگرشتان را میسازد. اساس منازعات نرمافزاری بشر، هویتپایه، فرهنگی و تمدنی هستند. این جنگ تمدنهاست که خود را در ساحات گوناگون نرمافزاری و سختافزاری بازنمایی میکند.
حقوق بشر در معنای مسلط، همچون دیگر فراوردههای نرمافزاری بشری، یک برساخت هویتی- تمدنی است. اساس منازعه در باب حقوق بشر بیش و همراستا با عرصه واقعیت و روابط قدرت، از فضای برساختی و عرصه بیناذهنیت و بیناگفتمانی سرچشمه میگیرد.
معنای حقوق، بشر و حقوق بشر بر اساس انباشت و فهم از سرشت و ارکان هویت و تمدن مفصلبندی میشود. هر شخص، نهاد و جامعهای از دریچه هویت فرهنگی- تمدنی خود به حقوق بشر مینگرد و گفتمان حقوق بشر مسلط نیز برساختی برخاسته از تاریخ، حافظه و ذهنیت فرهنگی- تمدنی غرب فرهنگی است.
تبارشناسی قدرتپایه حقوق بشر
در تبارشناسی حقوق بشر در معنای مسلط، توجه به بافتها و زمینهها بسیار مهم و راهبردی است. در یک رویکرد گفتمان، هر متنی از یک بستر یا بافت برمیخیزد. به دیگر سخن، تمامی امور ناظر بر زیست اجتماعی بشر از بافت روابط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... برمیخیزد. هیچ امری در خلا شکل نگرفته و هیچ موضوعی بیبهره از روابط قدرت نیست. هر ایده و الگوی ذهنی و گفتمانی آنگاه هژمونی و استیلا مییابد که بهرهمند از تاییدات و حمایتهای ساختار و روابط قدرت باشد.
حقوق بشر کنونی از بستر روابط قدرت دنیای مدرن برخاسته است. در حقوق بشر مسلط در نظام بینالملل و عرصه جهانی، بازنمایی تاریخ معاصر غرب فرهنگی به نیکی مشاهدهپذیر است. در کنار بعد نرمافزاری، هژمونی حقوق بشر متداول برایندی از ساختار قدرت غرب است. تسلط و هژمونییابی غرب در حوزه سختافزاری گویی این حقانیت و امکان را برای آن فراهم آورد که هژمونی نرمافزاری خود را نیز اعمال و دیکته کند.
منطق فازی: اجماع و شبکهسازی نخبگانی
در الگوی توسعه شرقی، نخبگان موتور محرک جامعه هستند. عموما نخبگان هستند که قطار جامعه را به حرکت درمیآورند. روندهای جامعهمحور عموما در کمینه خود قرار دارند. بر پایه یک منطق فازی، در موضوع حقوق بشر نیز نخبگان دارای پتانسیل و توان تحریک افکار عمومی و ساختدهی ذهنیت جمعی و گفتمانسازی و اجماعسازی باید گرد آمده و در کنار یکدیگر گفتمانی دارای قابلیت دسترسی و قابلیت اعتبار را مفصلبندی کند.
حقوق بشر در معنای مسلط، با وجود نقاط درخشان و مطلوب، در کنه خود برای بالا و ارزشمند نمایش دادن انسان غربی و تبدیل آن به الگویی برای انسانهای شرقی طراحی شده است. آگاهیبخشی در این باب تنها از رهگذر یک اجماعسازی و شبکهسازی نخبگانی ممکن است. این نخبگان اعم از نخبگان آکادمیک و اجرایی هستند.
گفتمانها و پادگفتمانهای حقوق بشری
شرق فرهنگی بزرگترین غایب در تدوین مبانی و متون و اسناد و طراحی سازوکارها، ساختارها و سازمانهای حقوق بشر مسلط است. علی رغم گذشته درخشان فرهنگی- تمدنی شرق، عملا حقوق بشر موجود و جریان غالب و هژمون حقوق بشر مبتنی بر آموزهها و انگارههای غربی است. در فرایند تدوین مولفه ها و مفاهیم و نهادها و سازوکارهای محتوایی و اجرایی حقوق بشر، سهم شرق فرهنگی و کشورها و تمدنها و فرهنگیهای غیر غربی دیده نشده است. حقوق بشر همچون دیگر حوزههای نظام بینالملل اعم از سیاست بینالملل، اقتصاد بینالملل، فرهنگ بینالملل و... تحت سلطه فرهنگ و تمدن غربی است.
در برابر گفتمان حقوق بشر مسلط، نیاز به طراحی و برساخت پادگفتمان حقوق بشر جهانشمول است. فرایند بارور شدن و بالفعل نمودن توان بالقوه حقوق بشر شرقی در چارچوب یک پادگفتمان دارای کارکرد، در دو سطح به هم پیوسته قابل احصا است: نخست، واسازی و شالودهشکنی گفتمان حقوق بشر موجود؛ دوم، مفصلبندی و ساختیابی گفتمان نوین حقوق بشر بر اساس منابع و دستاوردهای حقوق بشری شرق فرهنگی (نیل به حقوق بشر جهانی و جهانشمول).
کژکارکردها به عنوان لزوم بازاندیشی
اصالت هر امر اجتماعی به میزان و سطح کارکرد و کارآمدی آن است. به موازاتی که یک امر اجتماعی اعم از باورداشتی و یا مناسکی دارای کارکرد و کارآمدی باشد، پایایی و مانایی آن توجیهپذیر است. در این معنا، کژکارکردهای و ناکارآمدیهای مترتب بر گفتمان حقوق بشر موجود شاید بهترین و اصلیترین توجیه برای لزوم بازتعریف انتقادی گفتمان حقوق بشر باشد. این امر در دو سطح ایجابی و سلبی قابل مشاهده است.
صحنه جهانی در عصر معاصر و به ویژه حال حاضر جنایات و فجایع انسانی و خشونت بالایی را تجربه میکند. این موضوع به ویژه در مواردی همچون فاجعه غزه و فلسطین بسیار حاد است. در ماجرای فلسطین، جنایت علیه بشریت، نسلکشی، پاکسازی نژادی، کودککشی، تروریسم دولتی و... همه و همه ناکارآمدی و کژکارکردهای گفتمان حقوق بشر کنونی را بازنمایی میکند.
بحران حقوق بشر کنونی در مرتبه نخست بحران فرهنگی بوده و راهکار حل آن نیز علیالقاعده فرهنگی است. تزریق روح الهی و اخلاقی برخاسته از فرهنگ و تمدن شرقی تنها راه علاج این آفت گریبانگیر جهان امروزین است. بازتعریف خیر مشترک بر پایه منابع و دستاوردهای جهانی الزامی اساسی در این باب به شمار میآید. این امر تنها راه تضمین همسازی و صلح جهانی است.
خودآگاهی، مقابله با خودتحقیری و آینده سبک زندگی
حقوق بشر مسلط، غالبا غربی است. حقوق بشر در گفتمان مسلط خود در بنیاد خود غربی است. حقوق بشر در منطق هژمون و مسلط در عرصه نظام بینالملل نوعی از سبک زندگی را تولید و بازتولید میکند که دوگانهساز است: ما و دیگری بر اساس میزان پذیرش قواعد این حقوق بشر تعیین و مرزبندی میشوند. حقوق بشر همچون دموکراسی ابزار مرزکشی میان افراد، جوامع و دولتها و دارای استانداردهای چندگانه است.
این سیاق از گفتمان حقوق بشر، در راستای گسترش ابعاد و منابع تمدن و فرهنگ غربی و نهایتا قدرت غرب است. پذیرش حقوق بشر در معنای متداول موجود به معنای پذیرش سبک زندگی غربی و ویرانی و اعتبارزدایی از فرهنگ و سبک زندگی موجود در کشورهای شرقی است. اساس و بنیاد فرهنگها و تمدنهای شرقی عموما فضیلتگرایی، اخلاقگرایی، و جماعتگرایی (تقدم جمع بر فرد و ردیابی خیر مشترک جمعی در برابر خیر فردی) است که به شکل بنیادین با فردگرایی و سودمندیگرایی فرهنگ غربی در تضاد است.
خودآگاهی شاید اساسیترین نیاز و لازمه شرق فرهنگی در راستای استیفای حقوق خود در زمینه تدوین سازوکارها و مبادی حقوق بشر جهانی باشد. رها شدن از حس خودتحقیری رکن مکمل این خودآگاهی است. رشد تکنولوژیک و فناورانه غرب هیچ حقی را برای آن در زمینه تجویز و تحمیل سبک زندگی و حقوق بشر برساخته آن نمیکند. زندگی شرقی دارای ویژگیها و مولفههای انسانی و اخلاقی بیشتری بوده، امری که نظام آپارتاید حقوق بشری غرب در سایه پروپاگاندای رسانهای خود آن را به محاق برده است.
به سوی یک حقوق بشر جهانی و جهانشمول
جریان غالب و هژمون حقوق بشر، یک گفتمان حقوق بشر جهانی و جهانشمول نیست. این حقوق بشر از آبشخور فرهنگ و تمدن غرب تغذیه نموده است. نظم، ساختار و سازوکار موجود مسلط سازوکار مبتنی بر قواعد و هنجارهای غربی است. گفتمان و ایدئولوژی حقوق بشر موجود استوار بر تجربه زیسته فرهنگی- تمدنی غرب است. مناسبات و روابط قدرت موجود از حقوق بشر غربی حمایت کرده و دیگر روایتها و خوانشها را به حاشیه میراند.
گفتمان حقوق بشر جهانی با یک اجماع نخبگانی میتواند همچون ققنوس سر از آتش برآورد. هویتسازی نموده و امر معنا و امر اجتماعی را بازنمایی کند. میراث فرهنگی و تمدنی شرق فرهنگی، گنجینه غنی و سرشار از قلههای درخشان اخلاقی و الهی است که پاسخگوی جدی چالشها و بحرانهای انسان امروز است. مدیریت بحران در زمینه حقوق بشر موجود، در معنای اخص خود به معنای بازگشت به سرچشمههای شرقی فرهنگ و تمدن جهانی است. این امر در راستای مقابله با ساختار و بافتار آپارتاید حقوق بشری غرب امری حیاتی و الزامی است.
روابط عمومی و اطلاع رسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی